• وبلاگ : اسلام ناب
  • يادداشت : و ما ادريك ما ليله القدر
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + محمدرضا 
    خدا به همه ما قدرت تشخيص و درك حقيقت را عنايت كند.
    دوست من...
    با تندروي و جزئي‌نگري، حقيقت را به مسلخ خواهي برد..
    به نظر من، نيت چشاندن طعم عدالت علوي و تحقق اسلام ناب، خيلي پيش از زمان تولد من و شما وجود داشته‌ و ان‌شاءالله خواهد داشت.
    چيزي كه من و شما به دنبال آنيم، جز با حكومت انسان كامل به وقوع نخواهد پيوست....
    يك نكته ديگه..
    خدا كنه كه زياد لاف نزنيم...
    شايد، هنوز وقت امتحان من وامثال شما نرسيده باشه تا مشخص بشه كه كي بر سر ارزش‌هاي علوي پا برجا مي‌مونه...
    ولي وقايع اين چند ماهه نشون داد كه راسخون بر ادعا(ادعا!!!)ي پيروي از راه امام و مفتخرين به داشتن حكم از امام، چگونه امتحان پس دادند...
    فتامل يا اولي‌الابصار...

    پاسخ

    دوست داشتم که اين دوست عزيز را بشناسم ولي ظاهرا ايشان تمايل دارند که هم چنان ناشناخته با من سخن بگويند. اين‌جانب به واسطه‌ي انتشار صريح برخي مطالب در وبلاگم تا کنون گرفتاري‌هايي هم داشته ام. به درستي نمي‌دانم که آيا بنده و اين دوست عزيز به دنبال يک چيز هستيم يا خير! اما معتقدم که اجراي کامل عدالت تنها با ظهور حضرت حجت(عج) ميسر مي‌شود فلذا در پاسخ قبلي ابراز اميدواري کردم که کساني زمام امور را در دست بگيرند که ذره اي از عدالت علوي را به ملت ما بچشانند. اگر کسي منتظر است که روزي نوبت امتحان او فرا برسد‍، سخت در اشتباه است چون همه‌ي انسانها در هر حال دارند امتحان مي‌شوند. احسب الناس ان يترکوا ان يقولوا آمنا و هم لا يفتنون؟ در مورد ارزيابي عملکرد مدعيان راه امام و مدعيان عدالت در چند ماه اخير معلوم است که بنده با اين دوست عزيز به توافقي نخواهيم رسيد چون قطعا نوع نگاه و مولفه‌هايي که هر يک از ما در اين خصوص مي‌شناسد، متفاوت است. به راستي تعريفمان از تندروي و جزئي‌نگري چيست که نتيجه‌ي آنها به مسلخ‌بردن حقيقت است. آيا وقتي امير مؤمنان(ع) نسبت به ظلم به يک زن يهودي، برآشفتند و موضعي چنان تکان‌دهنده اتخاذ کردند، بايد ايشان را متهم به جزئي‌نگري کرد؟ آيا اگر کسي خواهان اصلاح سريع نابساماني‌ها در امور مي‌شود، بايد به تندروي متصف شود؟ من تمايلي به ادامه‌ي اين گفت و گو ندارم زيرا نمي‌دانم با چه کسي سخن مي‌گويم ولي از اين دوست عزيز مي‌خواهم که براي من دعا کند تا خداي‌ناکرده به سرنوشت ناگواري دچار نشوم. به سرنوشت کساني که براي حفظ قدرت خويش، شکنجه و قتل و دروغ را جايز مي‌شمرند.