سلام عليكم
اين شعر در وبلاگ هم هست كه به مناسبت تنفيذ حكم دكتر احمدي نژاد سروده بودم و به خاطر آغاز كار دولت جديد بر روي وبلاگ بردم . خوشحال مي شوم اگر باز نظرتان را بدانم فعلا يا علي
فصل خزان طي شد و در پسش آمد بهار دلق و تبرزين ببر ، جام و قدح را بيار
دولت آن بي وفا موسم مرگش رسيد ماه به مرداد ماه ، سال به هشتاد و چهار
بس که دراين هشت سال خون به دلم کرد شب از قدم صبحدم هيچ ندارم قرار
ظلم و جفا تا چه حد رفت بر اين مملکت من که ندانم چه سان آورمش در شمار
دغدغه شد گفتگو بين تمدن ، ولي کودک بي خانمان ، مُرد به کنج و کنار
يار من آمد کنون بر سر قدرت ، هله دولت اسلاميش باد همي برقرار
شعر شعف گفتم و <<شوق>> تو از دل نرفت کاش به پايان رسد مدت اين انتظار
اين همه بازي بُوَد ، حاکم اصلي تويي مهدي موعود من ، پاي به چشمم گذار