اسلام ناب و ما
|
متن زیر گزیده ای از کتاب "گزارش"، نوشته علامه محمدرضا حکیمی است که در آن ضمن طرح ?? سوال، در مورد توزیع ثروت و امکانات در جامعه از نظر اسلام بحث می کند.
***
در مقدمه نسبتا مفصل جلد سوم [کتاب الحیاه] – که در واقع مقدمه ای است بر جلد سوم تا ششم- مسائل مربوط به این چهار جلد مطرح گشته است. ما خود این فصول و مباحث را مدخلی دانسته ایم بر "استنباط اقتصاد اسلامی"، به منظور ایجاد جامعه ای نزدیک به معیارهای قرآنی، در ارتباط با تحقق بخشیدن به "قسط اسلامی"، که همان خود آرمان اقتصادی اجتماعی نهضت های انبیایی است. (لیقوم الناس بالقسط)
پس هدف از تدوین این فصول و عرضه آیات و روایاتی که در آنها آمده است، روشن ساختن چگونگی "سیر ثروت و امکانات در جامعه اسلامی" است، یعنی اینکه اسلام به "ثروت و امکانات" چگونه نظر می کند، و سیر آنها را در جامعه و کیفیت برخورداری مردمان را از آنها به چه وجه صحیح می داند و می پذیرد:
آیا اسلام، غنای تکاثری ( فراوانخواهی و فراوانداری- آزادی در مالکیت) را می پذیرد؟
آیا اسلام، اتراف (تجمل پرستی، عشرت طلبی و ریخت و پاش نعمت-آزادی در مصرف) و تضییع نعمتها و امکاناتی را که باید به دیگران برسد می پذیرد؟
آیا اسلام ، تصرف اشخاص را در مال خود به هر صورت ( اسراف و …) مجاز می داند؟
آیا اسلام، فقر و کمبود داشتن و محرومیت کشیدن را برای افراد و خانواده ها می پذیرد؟
آیا اسلام بی تفاوت بودن در برابر حضور فقر و محرومیت در جامعه را می پذیرد، و از مسلمانی می شمارد؟
آیا اسلام، سرمایه داری کلان را، که در آن، زر و سیم بطبع مورد توجه تام قرار گیرد ( و به تعبیر احادیث: موجب عبادت درهم و دینار شود)، می پذیرد؟
آیا حقوق شرعیه ای که در اموال اغنیا و توانگران هست و باید بپردازند، همین مقدارهای محدود و معروف است، یا جز اینها حقوقی هست؟
آیا معیار لزوم پرداخت، رسیدن به نصابها (مقدارها)ی معین شده است، یا رفع فقر از جامعه؟
آیا فقر و حد آن چیست؟ و اقسام آن کدام است؟
آیا همه اقسام و انواع فقر، با پرداخت نصاب های معین شده رفع می شود، یا نیاز به پرداختهای دیگری نیز هست؟
آیا فقر به طور کلی، تقدیر رحمت الهی است یا ظلم اجتماعی؟
آیا اسلام بی عدالتی را در جامعه می پذیرد و قبول دارد؟
آیا اسلام، اجرای عدالت را از اصول جامعه سازی می داند یا نه؟
آیا اسلام، تاکید بر ظواهر برخی احکام را، منهای عدالت اجتماعی و اقتصادی و قضایی، برای سرنوشت جامعه و سلامت زندگی مردم سودمند می داند؟
آیا اسلام، دینداری را با فقر سازگار می داند؟
آیا اسلام، دینداری را با تکاثر و فراوان داشتن و فزون خواستن سازگار می داند؟
آیا آرمان اسلام، درباره چگونگی سطح زندگی مردم چیست؟
آیا از نظر دین، احکام اسلم بدون اجرای عدالت زنده و باقی و عملی خواهد ماند؟
آیا از نظر اسلام، بدون بریدن از اغنیا و مستکبران اقتصادی، می توان از فقرا و مستضعفان و حقوق آنان دم زد؟
آیا با موعظه و سخنرانی می توان حقوق محرومان را گرفت و به آنها بازگردانید؟
آیا احقاق حقوق محرومان و مستضعفان، همین دادن بخور و نمیری است به آنان و بس؟
آیا جز با حاکمیت مستضعفان واقعی (محرومان فراموش شده – ممن تقتحمه العیون و تحقره الرجال-عهدنامه مالک اشتر)، راهی به اصلاحی هست؟
آیا تبعیض و تفاوت در اسلام هست؟ و اگر هست تا چه حد است و تا کجا جایز است؟
آیا تبعیض در تعلیم و تربیت و امکانات آن دو، و کیفیت تدریس و معلم و وضع مدارس (در غیر موارد نوابغ و افراد ممتاز از نظر استعداد که باید به ورت ویژه مراقبن شوند)، در اسلام پذیرفته است؟
آیا از نظر اسلام، مسئول اصلی نابسامانی های اقتصادی و ظلم های مالی و توزیعی و معیشتی در جامعه کیست؟
آیا رسالت اصلی عالمان دینی در برابر کظه ظالمن (برخورداری بی حساب مستکبران) و سغب مظلومین (محرومیت بی حساب مستضعفان)، چیست؟
آیا جامعه اسلامی، اصولا جامعه ای منهای فقر است یا جامعه ای بعلاوه فقر؟
آیا جامعه اسلامی، جامعه ای منهای عدالت است یا جامعه ای بعلاوه عدالت؟
آیا از نظر اسلام، عدل با حضور فقر در جامعه سازگار است؟
آیا از نظر اسلام، عدل با حضور تکاثر و فراوان داری در جامعه سازگار است؟
آیا از نظر اسلام، ثروت کلان ممکن است از طریق حلال و مشروع گرد آید؟
آیا از نظر اسلام، مال تکاثری قابل تملک است؟
آیا وضع اقتصادی و معیشتی مسئولات در جامعه اسلامی ( چه عالم و نزدیکانش، و چه حاکم و مامورانش)، چگونه باید باشد؟
آیا هزینه گذاری برای موسسات دینی، در جامعه قرآنی، چگونه باید باشد؟
آیا در حرکت های سازنده اقتصادی و رفع ظلم های مالی، مهلت دادن و تراخی(سهل انگاری، سستی)، جایز است؟
آیا کیفیت توزیع کار و مقدار زحمت کشی برای هر فرد، در جامعه اسلامی ، چگونه است؟
آیا کیفیت گردش مال و امکانات در جامعه، با سرنوشت اسلام و مسلمانی رابطه ای ندارد؟
آیا برادر ایمانی (انماالمومنون اخوه)، هیچ ارتباطی با وضع زندگی و گذران این برادران و خانواده هاشان ندارد؟
آیا حضور فقر در جامعه، موجب انواع انحطاط و فساد نیست؟
آیا حضور تکاثر در جامعه، موجب انواع انحطاط و فساد نیست؟
آیا ایجاد یک نظام مالی سالم، در جامعه اسلامی ، اصل است یا نه؟
آیا طاغوت فقط سیاسی است؟
آیا حضور فقر و تکاثر در جامعه اسلامی، با اسلامی بودن آن جامعه منافاتی ندارد؟
آیا می توان فقر را بدون ایجاد عدالت اقتصادی و اجتماعی و قضایی از میان برد؟
آیا میان عدالت اقتصادی و اجتماعی، و عدالت قضایی رابطه ای هست؟
آیا می توان بدون مبارزه با “تکاثر”، با “فقر” مبارزه کرد؟
آیا احکام مالی اسلم، برای ازبین بردن فقر است یا ابقای آن؟
آیا مبارزه با فقر بدون مبارزه با عوامل اصلی آن، ثمربخش است؟
آیا مبارزه با فقر جزو امور مسلمانان نیست، که باید همه در راه آن بکوشند و گرنه مسلمان نیستند؟
آیا مسئله آموزش و پرورش و کیفیت آن، و مسئله جوانان و مشکلات آنان] هیچ گونه ارتباطی با موضوع فقر از سویی، و ظلم و تکاثر از سویی دیگر ندارد؟ و می توان آموزش و پرورشی فراگیر و مطلوب داشت، و نونهالان جامعه را به ثمر رساند، و مشکلات جوانان را حل کرد. بدون عدالت اقتصادی؟
موضوعات پنجاه گانه ای که باشتاب در این مقاله یادداشت کردم، نمونه و پاره ای از مسائلی است که در خلال فصل های این چهار جلد (جلد سوم تا ششم "الحیاه") مطرح گشت است. هنوز مسائل و موضوعات فراوان دیگری هست – از جمله درباره اهمیت عدالت اقتصادی- که در یک مقاله نمی توان یاد کرد.
بدین سان روشن می شود که منظور از تدوین و تصنیف این فصول ، امری ساده و کم اهمیت نیست، بلکه مقصود تبیین آیین اقتصادی اسلام (مذهب الاسلام الاقتصادی) است که هنوز چنان که باید تبیین نگشته است. و بدون این تبیین، ایجاد جامعه قرآنی و حکومت اسلامی ناشدنی است و با تبیین آن، زمینه فراگیر شدن اسلام، به منظور پرستش درست آفریدگار بزرگ، و سعادتمند شدن انسان خاکی، و نجات جامعه انسانی، فراهم خواهد گشت.
اکنون ما امیدواریم – که با عنایت خداوند – کتاب الحیاه، مورد توجه قرار گیرد ، و در راه شناخت اسلام اصیل ، و کمک به انسان محروم، و بازگرداندن عزت به مسلمانان ، و حفظ توده های وسیع جوانان آگاه، و گسترش آرمان های قرآنی، گامی سودمند باشد، و خوانندگانی منشا تحول های بنیادین پیدا کند:
آری، امید است که این فصول را همگان بخوانند، و به حقیقت ها و تعلیم های گرد آمده در آنها ( که عصاره تعالیم انسانی اسلام است، و بسیاری از آنها بدین صورت که تدوین یافته و تبیین و عرضه گشته است، مغفول بوده است)، به صورتی شایسته توجه کنند، و "الحیاه" را از آن خویش بدانند و مولفان را خادم خویش، و بویژه طلاب بیدار و جویای شناخت های اسلامی، از جوانانی، با این حقایق خورشیدسان قرآنی ، و تعالیم ابرزدا و آفتاب آفرین علی (ع) انس گیرند، تا سپس به زنده کردن آنها در میان جامعه های اسلامی همت گمارند و برپای ایستند، تا این جامعه ها سرمشف دیگر جامعه های عدالتخواه گردند…
…آری ، نه می توان بدون ایجاد عدالت اقتصادی و اجتماعی و قضایی جامعه اسلامی ساخت، زیرا که "العدل حیاه الاحکام" ( احکام دین با وجود عدالت زنده و باقی است)؛ و نه می توان جامعه منهای عدالت را به اسلام نسبت داد، زیرا که "ان الله یامر بالعدل و الاحسان" ( خدای متعال فرمان می دهد که عدالت را اجرا کنید و ...)؛ و نه می توان با حضور فقر در جامعه از عدل دم زد، زیرا که به فرموده امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر (ع): "لو عدل فی الناس لاستغنوا" (اگر عدالت در کار باشد فقیری نخواهد ماند).
به نقل از مستضعفین