اشعاری از مرحوم سید حسن حسینی
اشتباه
شاعری قبلهنما را گم کرد
سجده بر
مردم کرد!
آرامش
شاعری
وام گرفت
شعرش آرام گرفت!
سرقت
شاعری
آینهای را دزدید
روی آیینه مسروقه نوشت:
بیدلی در همه احوال خدا با او بود!
براعت استهلال
تاجری
مجلس تفسیر گذاشت
ابتدا
فاتحه بر قرآن خواند!
رابطه
شاعری ضربت خورد
تاجری شعر شناس
در ته حجره خود
شربت خورد !
ذوق
شاعری خانه نداشت
در خیابان خوابید
شهرداری سر ذوق آمد
و اقدامی کرد!
جابجایی
نانوائی ز قضا شاعر شد
شاعری را غم نان
کاسب کرد!
ترحم
شاعری خرما را
با خدا قافیه کرد
تاجران رحم به حالش کردند
ناقدان شاعر سالش کردند!
طبق معمول
شاعری پول نداشت
ناصحانش گفتند:«لا اقل حال بده!»
طبق معمول نداشت !
سرعت چاپ
شاعری بیل به دست
در ستیزی ابدی
با خودش می جنگید
زخم می خورد و به رسم فقرا خون می داد!
کند ذهنی که به تندی قلمش می چرخید
هر کتابی می ساخت ـ بر سر چاپ نمی کرد درنگـ
تیز بیرون می داد!
مرحوم سید حسن حسینی ـ کتاب نوشداروی طرح ژنریک