مساجد آمریکایی _ گفتاری از حیدر رحیم پور
بسمه تعالی - اگر بنویسم بسیاری از مساجد امروز شهرهای بزرگ ایران به مسجد ضراری که رسول خدا فرمان به تخریب آن را داد شباهت بیشتری از مسجدالنبی و مسجد کوفه و حتی مساجد جامع پیشین دارند ، تند رفته ام لیکن مرکبی که نوشیدن آن برای قلمم از شیر مادر حلالتر است مرکبی است که بنویسد ، بیشترین مساجد شهرهای بزرگ ایران بخصوص آنانیکه پس از انقلاب ساخته و پرداخته شده مساجدی آمریکایی پسند است و به درد تبلیغ اسلام آمریکائی می خورد نه نشر فرهنگ اسلامی و تبلیغ سنت های نبوی و علوی و به اقتضاء ساختاری ، توان حل مشکلات اسلام قرآنی را ندارند چه از نظر کاربردی و سیره ، به کلیساها شباهت بیشتری دارند زیرا بزرگترین مشخصه مساجد اسلامی چنانچه در صدر اسلام معمول بوده و امام انقلاب ما فرمود ، این است که مساجد سنگر کهن همه پیروزیها می باشد و جایگاه تبلیغ اسلام ناب محمدی -ص- و خانه دوم مردم و درب مساجد اسلامی همیشه بر روی مردم باز و بجز بر حیوانات و آدمهای نجس و کافر و جنب بر کسی بسته نبودند و مساجد بجز هنگام نماز جماعت همیشه محل فیض بوده است و نه تنها طلاب بلکه هر اهل علم و مطالعه ای مساجد را بهترین محل مباحثه و درس و بحث و مطالعه می دانستند و مساله گویان در گوشه ای به مساله گفتن می نشستند و هر کسی که کاری نداشت پای مساله می نشست و هر کسی که بانی خیری بود مسجدی را برای خیرات برمی گزید و هر کسی تعزیه ای داشت مردم را به مسجد دعوت می کرد و اگر محاه نیازی به انجمن مردم داشت مسجد محله را بعنوان پایگاه برمی گزیدند و اگر ماجرا بزرگتر بود مردم شهر را به مسجد جامع دعوت می کردند ، سخن کوتاه ، براستی که مساجد پایگاه رسمی همه گونه اجتماع مفید و مردمی مسلمانان بود و بی پناهان و غریبان و درماندگان و ابن سبیل مسجد را بزرگترین پناهگاه خود می دانستند و چون نماز جماعت تمام می شد چشمان تیز مومنان به جستجوی درمانده روز به این سو و آن سو می چرخید و قلبها یکدیگر را هدایت می کردند و مومنان ، بی سر و صدا مشکلات درماندگان را حل می کردند و ابن سبیل را به خانه دعوت می کردند ، سخن کوتاه تا پیش از اینکه مساجدمان مبلغ اسلام آمریکائی نشده بودند سبک و سیره مومنان همان سبک و سیره مومنان صدر و برخوردها به گونه برخورد مهاجرین و انصار بود ، لیکن در مساجد آمریکائی که ناشر اسلام آمریکائی می باشند هیچ یک از این کارها پذیرفته نیست . ابتدا باید دانست که مساجدشان آنچنان متجمل و محل نشست ها چنان مشخص است که فقیر و غریب جرئت ورود به آنجا و نشستن در ردیف اعیان را ندارد و فقط گدایان معتاد و کفش دزدان با وجود ده ها مراقب ، جسارت ورود و خروج به این مساجد را دارند . این مساجد کلیسا گونه است و درب آنها فقط هنگام عبادت به روی معتادان به نماز باز و بسته می شود و همینکه نماز تمام شد مردمش از مسجد می گریزند و اگر نگریزند عده ای به آنها تذکر می دهند چه مسجد پس از اتمام نماز به اجاره کسی داده شده و مستاجران عجله دارند که برای پذیرایی از میهمانان خود به آرایش و آلایش بیشتر مسجد و نصب پرده ها و شعارها بپردازند و ظرفهای میوه و شیرینی را بچینند و بلندگوهائی را نصب کنند که مداحشان با فریاد و غرشهای دیوگونه به مدح بانیان مجلس بپردازد و تار و پود مردم را تکه و پاره کند و گاهی هم با دلی دلی چند آیه قران بخواند و اگر هم به طور اتفاقی مسجد مستاجری نداشته باشد و به اجاره داده نشده باشد خادم محترم با زمزمه و چشم و ابرو ، مردمی را که هنوز نمازشان تمام نشده را وامی دارد که به عجله نمازشان را تمام کنند و اگر دیر بجنبند متلک بارشان می کند ! و یک طرف درب مسجد را می بندد و چراغها را خاموش می کند و در هر ثانیه چند بار یا الله یا الله می گوید و اگر روز است هنوز خورشید به وسط آسمان نرسیده است درب مسجد بسته می شود و اگر شب است هنوز مغرب به کمال سیاه نگشته درب بسته است و البته این کم اتفاق می افتد زیرا مردم برای گرفتن نوبت اجاره دست و پا هم می شکنند .
مسجد آمریکائی یعنی همان مساجدی که یا درب آنان بسته است و یا بگونه ای عبادت می شود که آمریکا بپسندد ، مساجدی که هرگز در آنان از فرهنگ اصیل نبوی و علوی و نشر عدالت سخن گفته نمی شود ، مساجد اعیان ، مساجد امویان و مساجد عباسیان و کپی کلیسا و به زبان روز مساجد تبلیغ اسلام آمریکایی .
چندی پیش یکی از انقلابیون مارکسیسم که پیش از پیروزی انقلاب در پاره ای امور با هم رفاقت و همکاریهایی داشتیم برای تحقیر من و انقلابی که به آن دل بسته بودم نه برای خدا و رفع حاجت حاجتمندی ، دست جوانی را در دست داشت و به سراغم آمد و به او گفت : ایشان از شخصیتهای انقلاب و تئوریسین های این انقلاب می باشند و دستشان باز است ، حاجت خود را از ایشان بطلب و جوان ابتدا گریه کرد و آشنای مارکسیست مرا خنداند و پس از آن به درد دل نشست . من پسر فلانی می باشم و در همین محله به دنیا آمده ام و از روزیکه به خاطر دارم پدرم در همین مسجد نماز می خوانده ، حالا سه روز است که فوت کرده و آنچه می کوشم جائی برای گرفتن تعزیه نمی یابم . خانه مان هم آپارتمان کوچکی است به فرض بزرگ هم که باشد مالک حتی به رفت و آمد سه نفر هم معترض است ، هیئت امناء مسجد هم می گویند اجاره مسجد برای سه ساعت این قدر می شود ، درست به اندازه حقوق دو برج پدرم ، وامانده ایم چه کنیم ، مادرم دارد دق می کند و آن منافق هر لحظه با کلامی بر پیاز داغ آش می افزود ، به هر مسجد دیگر و هر کجا که می روم اجاره اش سنگین است و بالاخره خندید و گفت : می خواستید انقلاب اسلامی نکنید ، پیش از انقلاب که مساجد اجاره ای نبود ! من وجه اجاره را به جوانک که گوشت در گونه نداشت دادم و گفتم به شرط اینکه میوه و شیرینی در مسجد نچینید و به منافق گفتم : لامذهب ! آیا مومنان مسجد ساز می باشند یا مسجد به اجاره داده و مسجدبرانداز اند !؟ آیا این ما بودیم که وضع را چنین گردانیدیم یا شما منافقان که هر کجا قرار است اسلام خودنمائی کند شمایان ابن ملجم هائی را می آفرینید و علی ها و بهشتی های اسلام شناس را ترور می کنید و مساجد ما را تحویل کسانی می دهید که اسلام آمریکائی را ترویج کنند و اسلام علی برانداز را ترویج نمایند و او کاملا موافق بود ، چه رند و با مطالعه و با شعور است و خوب می داند که اگر اسلام علوی خود را نشان دهد مارکسیسم رنگ می بازد و اگر چنانچه هست ، اسلام آمریکائی اندکی چاق تر گردد بی شبهه مردم اسلام نشناس دگربار به مارکسیسم پناه می برند چه اسلام آمریکائی بزرگترین دشمن اسلام علویست و من هنگامی شکست را در برابر آشنای مارکسیسم پذیرفتم که دیدم اسلام دولتی و حکومتی ما هم اسلام ناسیونالیزم وطنی گشته است و سحرگاهان نه تنها از هیچ مسجدی صدای اذان بلند نمی شود که گستاخی متجاوزان به فرهنگ اسلام قرآنی به اینجا رسیده است که تلویزیون مشهد اذان صبح را نمی گوید و نیم ساعت پس از گذشن از وقت اذان مشهد ، اذان صبح تهران از تلویزیون ما پخش می شود تا که اسلاممان ناسیونالیستی و وطنی و تهرانی باشد .
حیدر رحیم پور