سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسلام ناب

سلام بر رمضان

در آستانه‏ی ماه مبارک رمضان هستیم. پیامبر اکرم(ص) در یکی از روزهای آخر شعبان، خطبه‏ای شیوا ایراد فرمودند که ترجمه‏ی آن را در ذیل می‏آورم:

ای مردم! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی کرده است. ماهی که نزد خدا برترین ماههاست و روزهایش بهترین روزها و شبهایش بهترین شبها و ساعتهایش بهترین ساعتهاست. ماهی است که در آن شما را به میهمانی خدا خوانده اند و از کسانی قرار داده شده اید که از کرامت خدا بهره می برند. نفسهای شما در آن تسبیح و خوابتان عبادت است و کارهای شما در آن مورد قبول و دعاهایتان در آن مستجاب است. پس از خدا با نیت های راستین و دلهای پاک بخواهید که در این ماه توفیق روزه داری برای او، و تلاوت کتابش(قرآن) را به شما بدهد.
بدبخت کسی که از آمرزش خدا در این ماه محروم بماند!
با گرسنگی و تشنگی (به واسطه روزه) گرسنگی و تشنگی روز قیامت را به خاطر آورید. بر فقیران و خانه نشستگان(مساکین) صدقه بدهید . بزرگان خود را گرامی بدارید و به کوچکتران خود محبت کنید و به خویشان خود را مهر بورزید. زبانهای خود را از آنچه نباید گفت نگاه دارید و چشمان خود را بر حرام بپوشانید و گوشهای خود را از شنیدن ناشنیدنیها حفظ کنید.
با یتیمان مردم محبت بورزید تا بعد از شما به یتیمان شما محبت کنند. از گناهان خود به سوی خدا توبه کنید. هنگام نماز دستهایتان را به دعا بلند کنید‏؛ زیرا که وقت نماز بهترین وقتهاست. در این اوقات خداوند با رحمت به بندگان خود نظر می کند و هر گاه با او مناجات کنند‏‏ جوابشان می دهد و هر گاه او را ندا دهند به آنان لبیک می گوید و اگر او را بخوانند (دعایشان را) مستجاب می کند .
ای مردم! جانهای شما در گروی کارهای شماست. پس جان خود را با طلب آمرزش (از بند) رها سازید. پشتهای شما از بار گناهان گران است؛ پس با طول دادن سجده ها آنها را سبک کنید و بدانید که خداوند به عزت و جلال خود قسم یاد کرده است که نمازگزاران و سجده کنندگان در این ماه را عذاب نکند و در روز قیامت آنها را از آتش جهنم نترساند.
ای مردم ! هر که در این ماه مومن روزه داری را افطار دهد ثواب آن برابر آزاد کردن برده و آمرزش گناهان گذشته خواهد بود. (بعضی از اصحاب گفتند که ما توانائی افطار دادن را نداریم‏. پیامبر فرمودند : از آتش جهنم، با افطار دادن و لو با نصفه ای از خرما و یا شربتی از آب دور بمانید. همانا این پاداش کسی است که بر بیشتر از این توانائی نداشته باشد.)
ای مردم! هر که اخلاق خود را در این ماه خوب کند، در روزی که قدمها بر صراط می لغزد از آن به راحتی می گذرد و هر که کار خدمت گزار یا کنیز خود را سبک گرداند خدا در قیامت حساب او را راحت می کند و هر که در این ماه شر خود را از مردم باز دارد خداوند در قیامت غضب خود را از او باز می دارد.
هر که در این ماه یتیمی را گرامی دارد خداوند او را در قیامت گرامی می دارد و هر که با خویشاوندان خود دیدار کند (صله ارحام)، خداوند او را از اتصال به رحمت خود در قیامت منقطع نخواهد کرد. هر که در این ماه سنتی را به پا دارد خداوند برای او برات دوری از آتش جهنم را می نویسد. هر که در این ماه نماز واجبی بخواند خداوند برای او ثواب هفتاد نماز(ماههای دیگر) را می نویسد. هر که در این ماه بر من صلوات بفرستد ، خداوند ترازوی اعمالش را برای روزی که ترازوی اعمال سبک است سنگین می گرداند و کسی که در این ماه یک آیه از قرآن را بخواند ثواب کسی را دارد که در ماههای دیگر ختم قرآن کرده باشد.
ای مردم! همانا در این ماه درهای بهشت باز است؛ پس از خدا بخواهید که آنها را بر روی شما نبندد و درهای جهنم در این ماه بسته است پس از خدا بخواهید که آنها را بر روی شما باز نکند. شیاطین در این ماه در زنجیرند پس از خدا بخواهید که آنها را بر شما مسلط نگرداند.


بی عنوان!

سایت رجانیوز که در هفته‌های اخیر، خود را نماد "بصیرت" و بینش صحیح می‌داند، تحلیلهای جالبی نیز ارائه می‌کند که با مطالعه‌ی آنها، برای لحظاتی می‌توان شاد بود و غمهای خویش را فراموش کرد! این سایت که اخیراً در عرصه‌ی "منافق شناسی"، به رقابت با روزنامه‌ی وزین! کیهان روی آورده است، در یکی از آخرین مقالات خویش، جملات گرانبهای زیر را آورده است:

"عقل منقطع از ولایت، دروغ را دروغ می داند چه دروغی باشد که بخواهد انقلاب اسلامی را به ورطه نابودی بکشد، مثل دروغ تقلب در انتخابات و چه دروغی باشد مثل اینکه گوجه فرنگی در اطراف خانه احمدی‌نژاد ارزان است... برای این عقل، دروغ، دروغ است. چون ولایت فقیه و حکومت و حفظ نظام و اینکه به حکم ولی فقیه می توان مسجد را خراب کرد و خانه مردم را تصرف کرد و... را نمی فهمد. برای او هیچ چیز بالاتر از چیز دیگر نیست.

عقل انسان، نقص‌های دیگری هم دارد، مثلاً اینکه زود باور است و اگر صاحب این عقل، شخص عظیم النامی! مثل محمد مطهری هم باشد، با یک بازی بچه گانه به نام ترانه موسوی فریب می خورد... و وقتی او فریب بخورد، چه انتظاری است از آن دختر و پسر و زن و مرد مؤمن که با حسن نیت سبز می پوشد و به خیابان می آید...؟

عقل انسان، تابع احساس هم هست، خون ببیند، دیگری چیزی نمی فهمد حالا اینکه چه کسی خون را ریخته، چه کسی شرایط خونریزی را فراهم کرده، چه کسی از کجا خط می گیرد و... اینها دیگر اصلاً به چشم این عقل نمی آید.

عقل انسان تابع تکرار هم هست! اگر چیزی برایش زیاد تکرار شود، باورش می شود مثل اینکه بسیجی ذاتاً کثیف است، مصباح قاتل است، احمدی‌نژاد دروغگوست، و... هرچقدر هم بیشتر تکرار شود، باورپذیری‌اش عمیق‌تر می‌شود و اگر این نقطه ضعف در عقل انسان نبود، درِ دکان هرچه رسانه هست، باید تخته می‌شد....

عقل انسان به چشم هم هست، فراموشکار هم هست و عقل انسان هزاران ایراد و اشکال و نقص دیگر هم دارد...

این عقل مطلق العنان بشر است که شاهکارهایش را می توان در سیر تاریخ فلسفه غرب به وضوح دید. روزی از جنگ و خونریزی خسته می‌شود و پناه می برد به کنج خلوت و کثیف خود و می شود کلبی مذهب و اپیکوری مذهب، روزی خوشی می زند زیر دلش و می شود لذت انگار، روزی به داشته های محسوس اکتفا می کند و می شود ماتریالیست، روزی راهب کلیسا را خدا می داند، روزی با کلیسا چپ می افتد، روزی فطرت و ماوراء الطبیعه و متافیزیک را به زباله‌دانی می اندازد و حلقه وین تشکیل می دهد که از دلش پوزیتیویسم و اگزیستانسیالیسم بیرون می آید و عده ای غرب زده‌ی جوزده هم اینجا، مطابق نعل به نعل آن، حلقه کیان تشکیل می دهند و می نشینند تئوری اصلاحات می نویسند و امروز حاصلش را درو می کنند...

اما تاریخ انبیا را نگاه کنید، کجا این اعوجاج ها در آن دیده می شود؟ کجایش در تناقض با جای دیگر است؟ چه ناسازگاری در آن است؟ چقدر انحصاری است، که در یک جامعه به درد بخور باشد و در جای دیگر نه!؟

این نظام سازگار و هدفمند و منظم فقط به خاطر این است که اینها به امر خدا بوده و امر خدا یکی است "وما امرنا الا واحده"...

و رشته ای به نام وحی هست که عقل، انسان را به عالم بالا وصل کند و نیازهای واقعی او را یادآور شود.

و این رشته هنوز هم قطع نشده که اگر روزی این‌طور شود، زمین از اساس نابود خواهد شد...

امروز سر این رشته در دست ولی فقیه است و ما هستیم و صراط مستقیم ولایت‌پذیری...

اما ولایت‌پذیری چیست؟

ولایت‌پذیری به حرف نیست به خاطر همین قابل تعریف نیست

ولایت‌پذیری یعنی چشمی هست که از چشم ما معتمد تر است، اگر بگوید اینجا چیزی نیست و ما ببینیم که هست، یعنی نیست! اگر بگوید کسی دروغ نمی گوید و ما ببینیم که دروغ می گوید، یعنی نمی گوید...

ولایت‌پذیری یعنی دستی هست که از دست ما بالاتر است، اگر نخواهد حرفی را بزنیم و ما بخواهیم و لازم بدانیم، یعنی نباید بزنیم...

ولایت‌پذیری یعنی عقلی هست، ایمانی هست و تشخیصی هست که از ما بالاتر است؛

یعنی مصالح بیشتر را می بیند، اگر ما نفع یک شخص را می بینیم، او نفع یک گروه را می بیند، اگر ما نفع گروه را می بینیم، او نفع کشور را می بیند، اگر ما نفع کشور را می بینیم او نفع اسلام را می بیند...

و اینها نه حرف و احساس و نه تلقی شخصی است، که اصل دین است. و اگر این اصل را از دین حذف کنیم، چیزی از دین باقی نمی ماند. سراسر اسلام می شود، تناقض!

امام حسین(ع) برای نپذیرفتن حکومت جور، فرزند 6 ماهه به قربانگاه می برد و امام رضا ولیعهد حکومت می شود. امام علی به یک لباس کهنه قناعت می کند و امام جواد لباس فاخر به تن می‌کند. پیامبر به کسی که شکنبه گوسفند بر سرش می ریزد، محبت می‌کند ولی عده ای یهودی بنی قریظه را مقابلش سر می زنند و در چاه می اندازند.

می بینید، همه جا می‌شود صفین، یک طرف قرآن یک طرف علی...

و انسان سرگردان میان این‌ها...

ولایت‌پذیری هم به حرف نیست، نمی شود به حکم دین رسول الله، علی را در محراب کشت، و شد ابن ملجم و خوارج. نمی شود به اسم ولایت‌پذیری از امام، فحش به رهبر کنونی داد و شد هادی غفاری و امثالهم؛

نمی شود به اسم ولایت‌پذیری از رهبر، به احمدی‌نژاد (که فعلاً از هرجهت مورد تایید رهبری است)، نه از روی دوستی که از روی عداوت و کینه، خنجر زد و شد قالیباف و امثالهم؛

این سلسله را بیهوده کنار هم نیاوردم، اعتقاد عمیق دارم به این تناسب. این قوس نزولی همان حلقه ای است که قوس صعودی آن، ولی فقیه و امام معصوم و رسول الله و خداست...

ولایت‌پذیری یعنی ولایت‌پذیری امام حسن(ع). که وقتی قاتل پدر هم در دستش هست، نگاه می کند به قول پدر و مولای خود، نه تشخیص خود...

ولایت‌پذیری یعنی ولایت‌پذیری حضرت ابوالفضل که می داند اگر شمشیر به دست بگیرد، خیلی چیزها عوض می شود ولی نگاه می کند به کلام برادر و مولای خود، و به یک عَلَم اکتفا می کند...

ولایت‌پذیری یعنی ولایت‌پذیری شهید همت که می داند باید به فلسطین برود ولی وقتی حرف امام و مولای خود را می شنود، از فرودگاه بر می گردد...

ولایت‌پذیری یعنی همان چیزی که رهبر گفت که اگر عکس مرا هم پاره کردند، شما چیزی نگویید، پس نمی شود گفت فلانی ولایت‌پذیر نیست، تا وقتی تصدیق رهبر پشت سر اوست... هرچند همه شواهد هم حاکی از این باشد.

غیر از این عمل کنیم، نقض غرض ما واضح است...

ولایت‌پذیری ما هم باید همین باشد. تا وقتی کسی در این مسیر و با این علائم حرکت کند و تصدیق رهبر هم پشت او باشد، حفظه الله! ما هم پشت اوییم...

و اگر از مسیر خارج شود و رهبر هم خروجش را تأیید کند، لعنه الله! ماهم علیه اوییم...

و این مسیر صبر می خواهد و صبر می خواهد و صبر...

خوشا آن ره سفر، که ره پوید به سر

که در این ره جداگشته بسی سرها ز تن..."



سلام بر مهدی(عج)

سلام بر مهدی(عج) زنده‌کننده‌ی "قرآن" و نجات‌دهنده‌ی "انسان"
جوانان عزیز! یکی از بهترین کتابهایی که در شناخت امام مهدی(عج) می‌توانید مطالعه کنید، کتاب "خورشید مغرب" تألیف استاد علامه محمدرضا حکیمی است. آن را بخوانید و بخوانید و باز هم بخوانید تا حقیقت را دریابید.

استاد پس از آنکه کتاب "خورشید مغرب" دهها بار تجدید چاپ شد، خلاصه‌ای از آن را نیز به زیور طبع آراست و در مقدمه‌ای بر آن، چنین نگاشت:
"1- این کتاب، خلاصه کتاب بزرگ «خورشید مغرب» است برای این که جوانان و نوجوانان حتما آن
را بخوانند و مکرر بخوانند -و چه بسا به زبانهایی نیز ترجمه شود- این خلاصه
تهیه شد هم برای ارزان‌تر شدن بهای کتاب، زیرا امروزه ملت به برکت
حضور سرمایه داران جانی، و متکاثران ضدّ "قرآنی"، با وجود تورم و گرانی، قدرت
خرید کتاب را ندارند، عقلیّت و فرهنگ جامعه، به ویژه نسل جوان، که باید تا می
تواند کتاب بخواند، ذوب می‌شود(ألا لعنةُ الله علی الظّالمین).
2- نیز باید یادآوری کنم که "آرمان والا"، در کار "ابلاغ حقایق مذهبی، و تعالیم ائمّه طاهرین"(از جمله ترجمه الحیاه-6جلد)، گسترش "تربیت صحیح"، "برپایی قسط و عدالت" است برای همگان...که صورت نهایی آن در حکومت حضرت مهدی(عج) تحقّق خواهد یافت. تحقّق این آرمان انسانی و بزرگ که عامل سامان‌یافتن زندگی همه مردم است، همواره-در طول 50سال- هدف این نویسنده بوده است، و هیچ چیز، و هیچ شعار، و هیاهوی دیگر را به جای آن نمی‌پذیرد."




چهل حدیث از حضرت حجت(عج)

چهل حدیث اخلاقی از امام مهدی عجل1- توجّه امام مهدى(علیه
السلام) به شیعیان خویش

« إِنّا غَیْرُ مُهْمِلینَ
لِمُراعاتِکُمْ، وَ لا ناسینَ لِذِکْرِکُمْ، وَ لَوْ لا ذلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ
اللاَّْواهُ، وَ اصْطَلَمَکُمُ الاَْعْداءُ. فَاتَّقُوا اللّهَ جَلَّ جَلالُهُ وَ
ظاهِرُونا »
.
ما در
رعایت حال شما کوتاهى نمىکنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود
گرفتارى ها به شما روى مىآورد و دشمنان، شما را ریشه کن مىکردند. از خدا بترسید و
ما را پشتیبانى کنید.
2- عمل
صالح و تقرّب به اهل بیت(علیهم السلام)

« فَلْیَعْمَلْ کُلُّ
امْرِء مِنْکُمْ بِما یُقَرَّبُ بِهِ مِنْ مَحَبَّتِنا، وَلْیَتَجَنَّبْ ما
یُدْنیهِ مِنْ کَراهِیَّتِنا وَ سَخَطِنا، فَإِنَّ امْرَأً یَبْغَتُهُ فُجْأَةً
حینَ لا تَنْفَعُهُ تَوْبَةٌ، وَ لا یُنْجیهِ مِنْ عِقابِنا نَدَمٌ عَلى
حَوْبَة ».

هر یک از شما
باید به آنچه که او را به دوستى ما نزدیک مىسازد، عمل کند و از آنچه که خوشایند ما
نبوده و خشم ما در آن است، دورى گزیند، زیرا خداوند به طور ناگهانى انسان را
مىگیرد، در وقتى که توبه برایش سودى ندارد و پشیمانى او را از کیفر ما به خاطر
گناهش نجات نمىدهد.
3- تسلیم
در مقابل دستورهاى اهل بیت(علیهم السلام)

« فَاتَّقُوا اللّهَ، وَ
سَلِّمُوا لَنا، وَ رُدُّو الاَْمْرَ إِلَیْنا، فَعَلَیْنَا الاِْصْدارُ، کَما کانَ
مِنَّا الاِْیرادُ، وَ لا تَحاوَلُوا کَشْفَ ما غُطِّىَ عَنْکُمْ، وَ اجْعَلُوا
قَصْدَکُمْ إِلَیْنا بِالْمَوَدَّةِ عَلَى السُّنَّةِ الْواضِحَةِ ».

از خدا
بترسید و تسلیم ما شوید و کارها را به ما واگذارید، بر ماست که شما را از سرچشمه،
سیراب برگردانیم، چنان که بردن شما به سرچشمه از ما بود، در پى کشف آنچه از شما
پوشیده شده نروید. مقصد خود را با دوستى ما بر اساس راهى که روشن است به طرف ما
قرار دهید.
4- تحقّق حتمى
حقّ

« أَبَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ لِلْحَقِّ إِلاّ إِتْمامًا وَ
لِلْباطِلِ إِلاّ زَهُوقًا، وَ هُوَ شاهِدٌ عَلَىَّ بِما أَذْکُرُهُ
».

خداوند مقدّر فرموده است که حقّ به مرحله نهایى و کمال خود برسد و باطل
از بین رود، و او بر آنچه بیان نمودم گواه است.
5- خلقت هدفدار و هدایت
پایدار

« إِنَّ اللّهَ تَعالى لَمْ یَخْلُقِ الْخَلْقَ عَبَثًا وَ لا
أَهْمَلَهُمْ سُدًى بَلْ خَلَقَهُمْ بِقُدْرَتِهِ وَ جَعَلَ لَهُمْ أَسْماعًا وَ
أَبْصارًا وَ قُلُوبًا وَ أَلْبابًا ثُمَّ بَعَثَ إِلَیْهِمُ النَّبِیّینَ
عَلَیْهِمُ السَّلامُ مُبَشِّرینَ وَ مُنْذِرینَ، یَأْمُرُونَهُمْ بِطاعَتِهِ وَ
یَنْهَوْنَهُمْ عَنْ مَعْصِیَتِهِ وَ یُعَرِّفُونَهُمْ ما جَهِلُوهُ مِنْ أَمْرِ
خالِقِهِمْ وَ دینِهِمْ وَ أَنـْزَلَ عَلَیْهِمْ کِتابًا، وَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ
مَلائِکَةً یَأْتینَ بَیْنَهُمْ وَ بَیْنَ مَنْ بَعَثَهُمْ إِلَیْهِمْ بِالْفَضْلِ
الَّذى جَعَلَهُ لَهُمْ عَلَیْهِمْ ».

خداوند متعال، خلق را بیهوده نیافریده
و آنان را مهمل نگذاشته است، بلکه آنان را به قدرتش آفریده و براى آنها گوش و چشم و
دل و عقل قرار داده، آن گاه پیامبران را که مژده دهنده و ترساننده هستند به سویشان
برانگیخت تا به طاعتش دستور دهند و از نافرمانىاش جلوگیرى فرمایند و آنچه را از امر
خداوند و دینشان نمىدانند به آنها بفهمانند و بر آنان کتاب فرستاد و به سویشان
فرشتگان برانگیخت تا آنها میان خدا و پیامبران ـ به واسطه تفضّلى که بر ایشان روا
داشته ـ واسطه باشند.
6- ظهور حقّ
« إِذا
أَذِنَ اللّهُ لَنا فِى الْقَوْلِ ظَهَرَ الْحَقُّ وَ اضْمَحَلَّ الْباطِلُ، وَ
انْحَسَرَ عَنْکُمْ ».

هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم، حقّ ظاهر
خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت و خفقان از [سرِ] شما برطرف خواهد شد.
7- تفتیش ناروا
« مَنْ بَحَثَ فَقَدْ طَلَبَ، وَ مَنْ
طَلَبَ فَقَدْ دَلَّ، وَ مَنْ دَلَّ فَقَدْ أَشاطَ وَ مَنْ أَشاطَ فَقَدْ أَشْرَکَ
».

حضرت مهدى(علیه السلام) در خصوص کسانى که در جستجوى او بوده اند تا به
حاکم جور تحویلش دهند فرموده است: آن که بکاود، بجوید و آن که بجوید دلالت دهد و آن
که دلالت دهد به هدف رسد و هر که [در مورد من] چنین کند، شرک ورزیده است.
8- ظهور حقّ به اذن حقّ
« فَلا ظُهُورَ إِلاّ بَعْدَ
إِذْنِ اللّهِ تَعالى ذِکْرُهُ وَ ذلِکَ بَعْدَ طُولِ الاَْمَدِ وَ قَسْوَةِ
الْقُلُوبِ وَ امْتِلاءِ الاَْرْضِ جَوْرً ».

ظهورىنیست، مگر به اجازه
خداوندمتعال و آن هم پس از زمان طولانى و قساوت دلها و فراگیر شدن زمین از جور و
ستم.
9- مدّعیان دروغگو
« سَیَأْتى إلى شیعَتى
مَنْ یَدَّعِى المُشاهَدَةَ. أَلا فَمَنِ ادَّعَى المُشاهَدَةَ قَبْلَ خُرُوجِ
السُّفْیانى وَ الصَّیْحَةِ فَهُوَ کَذّابٌ مُفْتَر وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ
إِلاّ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیم ».

آگاه باشید به زودى کسانى ادّعاى
مشاهده (نیابت خاصّه) مرا خواهند کرد. آگاه باشید هر کس قبل از « خروج سفیانى» و
شنیدن صداى آسمانى، ادّعاى مشاهده مرا کند دروغگو و افترا زننده است; حرکت و نیرویى
جز به خداى بزرگ نیست.
10-
دنیا در سراشیبى زوال
« إِنَّ الدُّنْیا قَدْ دَنا فَناؤُها وَ زَوالُها
وَ أَذِنَتْ بِالْوِداعِ وَ إِنّى أَدْعُوکُمْ إِلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ(صلى الله
علیه وآله وسلم) وَ الْعَمَلِ بِکِتابِهِ وَ إِماتَةِ الْباطِلِ وَ إِحْیاءِ
السُّنَّةِ ».

دنیا فنا و زوالش نزدیک گردیده و در حال وداع است، و من شما
را به سوى خدا و پیامبرش ـ که درود خدا بر او و آلش باد ـ و عمل به قرآنش و میراندن
باطل و زنده کردن سنّت، دعوت مىکنم.
11- ذخیره بزرگ
« أَنَا بَقِیَّةٌ مِنْ آدَمَ وَ ذَخیرَةٌ
مِنْ نُوح وَ مُصْطَفى مِنْ إِبْراهیمَ وَ صَفْوَة مِنْ مُحَمَّد(صَلَّى اللّهُ
عَلَیْهِمْ أَجْمَعینَ) »
.
من باقیمانده از آدم و ذخیره نوح و برگزیده
ابراهیم و خلاصه محمّد (درود خدا بر همگى آنان باد) هستم.
12- حجّت خدا
« زَعَمَتِ
الظَّلَمَةُ أَنَّ حُجَّةَ اللّهِ داحِضَةٌ وَ لَوْ أُذِنَ لَنا فِى الْکَلامِ
لَزالَ الشَّکُّ ».

ستمگران پنداشتند که حجّت خدا از بین رفته است، در حالى
که اگر به ما اجازه سخن گفتن داده مىشد، هر آینه تمام شکّ ها را از بین
مىبردیم.
13- عطسه، نشانه
سلامت
« أَلا أُبَشِّرُکَ فِى الْعِطاسِ فَقُلْتُ بَلى قالَ: هُوَ أَمانٌ
مِنَ الْمَوْتِ ثَلاثَةَ أَیّام ».

نسیم، خدمتکار حضرت مهدى(علیه السلام)
گوید: آن حضرت به من فرمود:آیا تو را در مورد عطسه کردن بشارت دهم؟ گفتم: آرى.
فرمود: عطسه، علامتِ امان از مرگ تا سه روز است.
14- نماز، طردکننده شیطان
« ما
أُرْغِمَ أَنْفُ الشَّیْطانِ بِشَىْء مِثْلِ الصَّلوةِ، فَصَلِّها وَ أَرْغِمْ
أَنْفَ الشَّیْطانِ ».

هیچ چیز مثل نماز، بینى شیطان را به خاک نمىمالد، پس
نماز بخوان و بینى شیطان را به خاک بمال.
15- اذن مالک
« لا یَحِلُّ
لاَِحَد أَنْ یَتَصَرَّفَ فى مالِ غَیْرِهِ بِغَیْرِ إِذْنِهِ ».

تصرّف در
مال هیچ کس بدون اجازه او جایز نیست.
16- استعاذه به خدا
« أَعُوذُ بِاللّهِ مِنَ الْعَمى بَعْدَ
الْجَلاءِ وَ مِنَ الضَّلالَهِ بَعْدَ الْهُدى وَ مِنْ مُوبِقاتِ الاَْعْمالِ وَ
مُرْدِیاتِ الْفِتَنِ ».

پناه به خدا مىبرم از نابینایى بعد از بینایى و از
گمراهى بعد از راهیابى و
از اعمال ناشایسته و فرو افتادن در فتنهها.
17- اسوه هاى حقیقت
« إِنَّ
الْحَقَّ مَعَنا وَ فینا، لا یَقُولُ ذلِکَ سِوانا إِلاّ کَذّابٌ مُفْتَر
».

حقّ با ما و در میان ماست، کسى جز ما چنین نگوید، مگر آن که دروغگو و
افترا زننده باشد.
18- ظهور
فَرَج به اذن خدا
« وَ أَمّا ظُهُورُ الْفَرَجِ فَإِنَّهُ إِلَى اللّهِ
عَزَّوَجَلَّ، کَذَبَ الْوَقّاتُونَ. وَ أَمّا قَوْلُ مَنْزَعَمَ أَنَّ
الْحُسَیْنَ(علیه السلام) لَمْ یُقْتَلْ، فَکُفْرٌ وَ تَکْذیبٌ وَ ضَلالٌ
».

امّا ظهور فرج، موکول به اراده خداوند متعال است و هر کس براى ظهور ما
وقت تعیین کند دروغگوست. و امّا گفته کسانى که پنداشته اند امام حسین(علیه السلام)
کشته نشده، کفر و دروغ و گمراهى است.
19- شناخت خدا
« إِنَّ اللّهَ تَعالى هُوَ الَّذى خَلَقَ
الاَْجْسامَ وَ قَسَّمَ الاَْرْزاقَ لاَِنَّهُ لَیْسَ بِجِسْم وَلا حالّ فىجِسْم«
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَىءٌ وَ هُوَالسَّمیعُ الْعَلیمُ» ».

همانا خداوند
متعال، کسى است که اجسام را آفریده و ارزاق را تقسیم فرموده، او جسم نیست و در جسمى
هم حلول نکرده، « چیزى مثل او نیست و شنوا و داناست».
20- ائمّه(علیهم السلام) دست پرورده هاى
پروردگار
« إِنَّ اللّه مَعَنا و لا فاقَةَ بِنا إِلى غَیْرِهِ وَ
الْحَقَّ مَعَنا فَلَنْ یُوحِشَنا مَنْ قَعَدَ عَنّا وَ نَحْنُ صَنائِعُ رَبِّنا وَ
الْخَلْقُ بَعْدُ صَنائِعُن ».

خداوند با ماست، و به جز ذات پروردگار به
چیزى نیاز نداریم، و حقّ با ماست. اگر کسانى با ما نباشند، هرگز در ما وحشتى ایجاد
نمىشود، ما دست پرورده هاى پروردگارمان، و مردمان، دستپرورده هاى ما
هستند.
21- دانش
حقیقى
« أَلْعِلْمُ عِلْمُنا وَ لا شَىْءَ عَلَیْکُمْ مِنْ کُفْرِ مَنْ
کَفَرَ ».

دانش، دانشِ ماست، از کفرِ کافر، گزندى بر شما نیست.
22- اتّفاق و وفاى به عهد
«
لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجْتِماع مِنَ
الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ
الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِن
».

اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ
در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد واتّفاق مىداشتند و عهد و پیمان را محترم
مىشمردند، سعادت دیدار ما به تأخیر نمىافتاد و زودتر به سعادت دیدار ما نائل
مىشدند.
23- پیروان
نادان
« قَدْ آذانا جُهَلاءُ الشّیعَةِ وَ حُمَقاؤُهُمْ، وَ مَنْ دینُهُ
جَناحُ الْبَعُوضَةِ أَرْجَحُ مِنْهُ ».

حضرت مهدى(علیه السلام) به محمّد بن
على بن هلال کرخى فرموده اند :نادانان و کمخردان شیعه و کسانى که بال پشه از
دیندارى آنان محکمتر است، ما را آزردند.
24- بیزارى از غالیان
« أَنـَا بَرىءٌ إِلَىاللّهِ وَ
إِلىرَسُولِهِ مِمَّنْ یَقُولُ إِنّا نَعْلَمُ الْغَیْبَ وَ نُشارِکُهُ فىمُلْکِهِ
أَوْ یُحِلُّنا مَحَلاًّ سِوَى الَْمحَلِّ الَّذى رَضِیَهُ اللّهُ لَن ».

من
از افرادى که مىگویند: ما اهل بیت [مستقلاًّ از پیش خود و بدون دریافت از جانب
خداوند] غیب مىدانیم و در سلطنت و آفرینش موجودات با خدا شریکیم، ما را از مقامى که
خداوند براى ما پسندیده بالاتر مىبرند، نزد خدا و رسولش، بیزارى
مىجویم.
25- سجده
شکر
« سَجْدَةُ الشُّکْرِ مِنْ أَلْزَمِ السُّنَنِ وَ أَوْجَبِه
».

سجده شکر از لازمترین و واجبترین مستحبّات است.
26- فضیلت تعقیبات نماز
«
إِنَّ فَضْلَ الدُّعاءِ وَ التَّسْبیحِ بَعْدَ الْفَرائِضِ عَلَى الدُّعاءِ
بِعَقیبِ النَّوافِلِ کَفَضْلِ الْفَرائِضِ عَلَى النَّوافِلِ ».

فضیلت دعا
و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند
فضیلت واجبات بر مستحبّات است.
27- سجده، مخصوص خداست
« فَأَمّا السُّجُودُ عَلَى الْقَبْرِ
فَلا یَجُوزُ ».

سجده بر قبر جایز نیست.
28- راه اندازى کار مردم
«
أَرْخِصْ نَفْسَکَ وَ اجْعَلْ مَجْلِسَکَ فِىَ الدِّهْلیزِ وَ اقْضِ حَوائِجَ
النّاسِ »
.
خودت را [براى خدمت] در اختیار مردم بگذار، و محلّ نشستن خویش را
درِ ورودى خانه قرار بده، و حوائج مردم را برآور.
29- امنیّت بخش زمین
« إِنّى
أَمانٌ لاَِهْلِ الاَْرْضِ کَما أَنَّ النُّجُومَ أَمانٌ لاَِهْلِ السَّماءِ
».

وجود من براى اهل زمین، سبب امان و آسایش است، همچنان که ستارگان سبب
امان آسماناند.
30- رجوع به
راویان حدیث
« وَ أَمَّا الْحَوادِثُ الْواقِعَةُ فَارْجِعُوا فیها إِلى
رُواةِ حَدیثِنا فَإِنَّهُمْ حُجَّتى عَلَیْکُم وَ أَنـَا حُجَّةُاللّهِ عَلَیْهِمْ
».

در پیشامدهاى مهمّ اجتماعى به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا که آنان
حجّت من بر شما هستند و من هم حجّت خدا بر آنان هستم.
31- مطاع، نه مطیع کسى
«
إِنَّهُ لَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنْ آبائى إِلاّ وَقَدْ وَقَعَتْ فى عُنُقِهِ بَیْعَةٌ
لِطاغِیَةِ زَمانِهِ وَ إِنّى أَخْرُجُ حینَ أَخْرُجُ وَ لا بَیْعَةَ لاَِحَد مِنَ
الطَّواغیتِ فى عُنُقى ».

هریک از پدرانم بیعت یکى از طاغوت هاى زمان به
گردنشان بود، ولى من در حالى قیام خواهم کرد که بیعت هیچ طاغوتى به گردنم
نباشد.
32- آفتاب پشت
ابر
« وَ أَمّا وَجْهُ الاِْنْتِفاعِ بى فى غَیْبَتى فَکَالاِْنْتِفاعِ
بِالشَّمْسِ إِذا غَیَّبَها عَنِ الاَْبْصارِ السَّحابُ ».

کیفیّت بهره ورى
از من در دوران غیبت، مانند کیفیّت بهره ورى از آفتاب است هنگامى که ابر آن را از
چشم ها پنهان سازد.
33- سبقت
اراده خدا بر همه چیز
« وَ لکِنَّ اَقْدارَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ
لاتُغالَبُ، وَ إِرادَتُهُ لاتُرَدُّ، وَ تَوْفیقُهُ لایُسْبَقُبه »:

راستى
که مقدّرات خداوند متعال، مغلوب نشود و اراده الهى مردود نگردد و چیزى بر توفیق او
پیشى نگیرد.
34- علّت اصلى
غیبت امام(علیه السلام)
« وَ أَمّا عِلَّةُ ما وَقَعَ مِنَ الْغَیْبَةِ،
فَإِنَّ اللّهَ عَزَّوَجَلَّ قالَ: « یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْأَلُوا
عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَلَکُمْ تَسُؤْکُمْ ».

امّا علّت و فلسفه آنچه از
دوران غیبت اتّفاق افتاده [که درک آن براى شما سنگین است] آن است که خداوند در قرآن
فرموده: « اى مؤمنان از چیزهایى نپرسید که اگر آشکارتان شود، بدتان
آید».
35- آگاهى هاى
امام(علیه السلام)
« إِنّا یُحیطُ عِلْمُنا بِأَنْبائِکُمْ، وَ لا
یَعْزُبُ عَنّا شَىْءٌ مِنْ أَخْبارِکُمْ ».

علم و دانش ما به خبرهاى شما
احاطه دارد و چیزى از اخبار شما بر ما پوشیده نمىماند.
36- دعاى فراوان
« أَکْثِرُو
الدُّعاءَ بِتَعْجیلِ الْفَرَجِ فَإِنَّ ذلِکَ فَرَجُکُمْ ».

براى تعجیل
فَرَج زیاد دعا کنید، زیرا همین دعا کردن، فَرَج و گشایش شماست.
37- سؤال نامطلوب
«
فَأَغْلِقُوا أَبْوابَ السُّؤالِ عَمّا لا یَعْنیکُمْ ».

درهاى سؤال را از
آنچه که مطلوب شما نیست ببندید.
38- آخرین اوصیا
« أَنَا خاتَمُ الأَوْصِیاءِ وَ بى یَدْفَعُ
اللّهُ الْبَلاءَ عَنْ أَهْلى وَ شیعَتى »
.
من آخرین نفر از اوصیا هستم،
خداوند به وسیله من بلا را از خانواده و شیعیانم برطرف مىگرداند.
39- حجّت خدا در زمین
« إَنَّ
الاَْرْضَ لا تَخْلُوا مِنْ حُجَّة إِمّا ظاهِرًا وَ إِمّا مَغْمُورً
».

زمین خالى از حجّت خدا نیست، یا آشکار است و یا نهان.
40- علمدار هدایت در هر زمان
«
کُلَّما غابَ عَلَمٌ بَدا عَلَمٌ، وَ إِذا أَفَلَ نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ
».

هرگاه عَلَم و نشانه اى پنهان شود، عَلَم دیگرى آشکارگردد، و هر زمان که
ستاره اى افول کند، ستاره اى دیگر طلوع نماید.

 


خروش عدالت

زیستنامه‏ی استاد فرزانه علامه محمدرضا حکیمی

استادعلامه محمدرضاحکیمی

برای آشنایی بیشتر با استاد حکیمی و آثار ارزشمند ایشان می‏توانید به دو کتاب ارزشمند زیر مراجعه کنید:

1- فیلسوف عدالت تألیف محقق فاضل جناب آقای کریم فیضی

2- راه خورشیدی تألیف نویسنده‏ی توانا جناب آقای محمد اسفندیاری

برخی از آثار استاد حکیمی عبارتند از:

دایره المعارف حدیثی الحیاه که شش جلذ آن تا کنون به زیور طبع آراسته شده است.

خورشید مغرب

دانش مسلمین

مکتب تفکیک

بیدارگران اقالیم قبله

حماسه‏ی غدیر

الهیات الهی و الهیات بشری(در دو جلد)

معاد جسمانی در حکمت متعالیه

صد و پنجاه سال تلاش خونین

آنجا که خورشید می‏وزد

سپیده‏باوران

عقل سرخ

مقام عقل

کلام جاودانه

جامعه‏سازی قرآنی

پیام جاودانه

مرام جاودانه

قیام جاودانه

عاشورا، مظلومیتی مضاعف

فریاد روزها

شیخ آقابزرگ

شرف الدین

میرحامدحسین

اجتهاد و تقلید در فلسفه

و ...

این روزها باید از حکیمی سخن گفت و آثارش که معرّف اسلام نابند تا جوانان، حقایق را دریابند و از اسلام واقعی فاصله نگیرند. این روزها مشاهده‏ی وقایعی که در اطرافمان می‏گذرد، مرا بیش از همیشه نگران کرده است. در روایات آمده است که روزگاری فرا می‏رسد که باید برای حفظ دین خویش به کتابها پناه ببرید. من عقیده دارم که آن روزها فرا رسیده است و تنها باید از خداوند خواست تا مهدی موعود را برساند. تنها اوست که می‏تواند در عمل، اسلام را به منصه‏ی ظهور برساند. درود بر مهدی. اللهم عجل لولیک الفرج

دوستان عزیز و جوانان هموطنم!

اسلام را به دلیل رفتارها و یاوه‏گویی‏های عدّه‏ای، محاکمه نکنید. اسلام، تنها نسخه‏ی آزادیبخش ماست. آن را درست بشناسید و حقایق آن را فریاد بزنید تا مدّعیان، محاکمه شوند نه حقیقت.


چهل حدیث از پیامبر اکرم(ص)- بعثت رسول عدل مبارکباد.

1- فضیلت دانش طلبى
« مَنْ سَلَکَ طَریقًا یَطْلُبُ فیهِ عِلْمًا سَلَکَ اللّهُ بِهِ طَریقًا إِلَى الْجَنَّةِ .... وَ فَضْلُ الْعالِمِ عَلَى الْعابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ عَلى سائِرِ النُّجُوم لَیْلَةَ الْبَدْرِ ».
هر که راهى رود که در آن دانشى جوید، خداوند او را به راهى که به سوى بهشت است ببرد، و برترى عالِم بر عابد، مانند برترى ماه در شب چهارده، بر دیگر ستارگان است.
2- دین یابی مسلمانان غیر عرب
« لَوْ کانَ الدِّینُ عِنْدَ الثُّرَیّا لَذَهَبَ بِهِ رَجُلٌ مِنْ فارْسَ ـ أَوْ قَالَ ـ مِنْ أَبْناءِ فارْسَ حَتّى یَتَناوَلَهُ ».
اگر دین به ستاره ثریّا رسد، هر آینه مردى از سرزمین پارس ـ یا این که فرموده از فرزندان فارس ـ به آن دست خواهند یازید.
3- ایمان خواهی مسلمانان غیر عرب
« إِذا نَزَلَتْ عَلَیْهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) سُورَةُ الْجُمُعَةِ، فَلَمّا قَرَأَ: (وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ) قَالَ رَجُلٌ مَنْ هؤُلاءِ: یا رَسُولَ اللّهِ؟ فَلَمْ یُراجِعْهُ النّبِىُّ (صلى الله علیه وآله وسلم)، حَتّى سَأَلَهُ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَیْنِ أَوْ ثَلاثًا.- قالَ وَ فینا سَلْمانُ الفارْسىُّ- قالَ فَوَضَعَ النَّبِىُّ یَدَهُ عَلى سَلْمانَ ثُمَّ قالَ: لَوْ کَانَ الاِْیمانُ عِنْدَ الثُّرَیّا لَنالَهُ رِجالٌ مِنْ هؤُلاءِ ».
وقتى که سوره جمعه بر پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) نازل گردید و آن حضرت آیه: (وَ آخَرینَ مِنْهُمْ لَمّا یَلْحَقُوا بِهِمْ) را خواند.
مردى گفت: اى پیامبر خدا! مراد این آیه چه کسانى است؟ رسول خدا به او چیزى نگفت تا این که آن شخص یک بار، دوبار، یا سه بار سؤال کرد.
راوى می گوید: سلمان فارسى در میان ما بود که پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)دستش را روى دوش او نهاد، سپس فرمود: اگر ایمان به ستاره ثریّا برسد، هر آینه مردانى از سرزمین این مرد به آن دست خواهند یافت.
4- مشمولان شفاعت
« أَرْبَعَةٌ أَنَا الشَّفیعُ لَهُمْ یَوْمَ القِیمَةِ: 1ـ مُعینُ أَهْلِ بَیْتی. 2ـ وَ الْقاضى لَهُمْ حَوائِجَهُمْ عِنْدَ مَا اضْطُرُّوا إِلَیْهِ. 3ـ وَ الُْمحِبُّ لَهُمْ بِقَلْبِهِ وَ لِسانِهِ. 4ـ وَ الدّافِعُ عَنْهُمْ بِیَدِهِ ».
چهار دسته اند که من، روز قیامت، شفیع آنها هستم:1ـ یارى دهنده اهل بیتم،2ـ برآورنده حاجات اهل بیتم به هنگام اضطرار و ناچارى،3ـ دوستدار اهل بیتم به قلب و زبان،4ـ و دفاع کننده از اهل بیتم با دست و عمل.
5- ملاک پذیرش اعمال
« لا یُقْبَلُ قَوْلٌ إِلاّ بِعَمَل وَ لا یُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ إِلاّ بِنِیَّة وَ لا یُقْبَلُ قَوْلٌ وَ لا عَمَلٌ وَ لا نِیَّةٌ إِلاّ بِإِصابَةِ السُّنَّةِ ».
نزد خداوند سخنى پذیرفته نمی شود، مگر آن که همراه با عمل باشد، و سخن و عملى پذیرفته نمی شود، مگر آن که همراه با نیّت خالص باشد، و سخن و عمل و نیّتى پذیرفته نمی شود، مگر آن که مطابق سنّت باشد.
6- صفات بهشتى
« أَلا أُخْبِرُکُمْ بِمَنْ تَحْرُمُ عَلَیْهِ النّارُ غَدًا؟ قیلَ بَلى یا رَسُولَ اللّهِ.
فَقالَ: أَلْهَیِّنُ الْقَریبُ اللَّیِّنُ السَّهْلُ ».

آیا کسى را که فرداى قیامت، آتش بر او حرام است به شما معرّفى نکنم؟ گفتند: آرى، اى پیامبر خدا.
فرمود: کسى که متین، خونگرم، نرمخو و آسانگیر باشد.
7- نشانه هاى ستمکار
« عَلامَةُ الظّالِم أَرْبَعَةٌ: یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَةِ، وَ یَمْلِکُ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَةِ، وَ یُبْغِضُ الْحَقَّ وَ یُظْهِرُ الظُّلْمَ ».
نشانه ظالم چهار چیز است :1ـ با نافرمانى به مافوقش ستم می کند،2ـ به زیردستش با غلبه فرمانروایى می کند،3ـ حقّ را دشمن می دارد،4ـ و ستم را آشکار می کند.
8- شعبه هاى علوم دین
« إِنَّمَا الْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: آیَةٌ مُحْکَمَةٌ أَوْ فَریضَةٌ عادِلَةٌ أَوْ سُنَّةٌ قائِمَةٌ وَ ما خَلاهُنَّ فَهُوَ فَضْلٌ ».
همانا علم دین سه چیز است، و غیر از اینها فضل است:1ـ آیه محکمه (که منظور از آن علم اصول عقائد است)،2ـ فریضه عادله (که منظور از آن علم اخلاق است)،3ـ و سنّت قائمه (که منظور از آن علم احکام شریعت است).
9- فتواى نا اهل
« مَنْ أَفْتى النّاسَ بِغَیْرِ عِلْم... فَقَدْ هَلَکَ وَ أَهْلَکَ ».
کسى که بدون صلاحیّت علمى براى مردم فتوا دهد، خود را هلاک ساخته و دیگران را نیز به هلاکت انداخته است.
10- روزه واقعى
« أَلصّائِمُ فى عِبادَة وَ إِنْ کانَ فى فِراشِهِ ما لَمْ یَغْتَبْ مُسْلِمً ».
روزه دار ـ مادامى که غیبت مسلمانى را نکرده باشد ـ همواره در عبادت است، اگر چه در رختخواب خود باشد.
11- فضیلت رمضان
« شَهْرُ رَمضانَ شَهْرُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ وَ هُوَ شَهْرٌ یُضاعَفُ فیهِ الْحَسَناتُ وَ یَمْحُو فیهِ السَّیِّئاتُ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَکَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الاِْنابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ.
أَلا فَاجْتَنِبُوا فیهِ کُلَّ حَرام وَ أَکْثِرُوا فیهِ مِنْ تِلاوَةِ الْقُرآنِ... ».

ماه رمضان، ماه خداوند عزیز و جلیل است، و آن ماهى است که در آن نیکیها دوچندان و بدیها محو مىشود، ماه برکت و ماه بازگشت به خدا و توبه از گناه و ماه آمرزش و ماه آزادى از آتش دوزخ و کامیابى به بهشت است. آگاه باشید! در آن ماه از هر حرامى بپرهیزید و قرآن را زیاد بخوانید.
12- نشانه هاى شکیبا
« عَلامَةُ الصّابِرِ فى ثَلاث:أَوَّلُها أَنْ لا یَکْسَلَ،و الثّانِیَةُ أَنْ لا یَضْجَرَ،وَ الثّالِثَةُ أَنْ لا یَشْکُوَ مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ. لاَِنـَّهُ إِذا کَسِلَ فَقَدْ ضَیَّعَ الْحَقَّ،وَ إِذا ضَجِرَ لَمْ یُؤَدِّ الشُّکْرَ،وَ إِذا شَکى مِنْ رَبِّهِ عَزَّوَجَلَّ فَقَدْ عَصاهُ ».
علامت صابر در سه چیز است:اوّل: آن که کسل نشود،دوّم: آن که آزرده خاطر نگردد،سوّم: آن که از خداوند عزّوجلّ شکوه نکند،زیرا وقتى که کسل شود، حقّ را ضایع میکند،و چون آزرده خاطر گردد شکر را به جا نمیآورد،و چون از پروردگارش شکایت کند در واقع او را نافرمانى نموده است.
13- بدترین جهنّمى
« إِنَّ أَهْلَ النّارِ لَیَتَأَذُّونَ مِنْ ریحِ الْعالِمِ التّارِکِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النّارِ نِدامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعا عَبْدًا إِلَى اللّهِ فَاسْتَجابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأَطاعَ اللّهَ فَأَدْخَلَهُ اللّهُ الْجَنَّةَ وَ أَدْخَلَ الدّاعِىَ النّارَ بِتَرْکِهِ عِلْمَهُ ».
همانا اهل جهنّم از بوى گند عالمى که به علمش عمل نکرده رنج میبرند، و از اهل دوزخ پشیمانى و حسرت آن کس سختتر است که در دنیا بنده اى را به سوى خدا خوانده و او پذیرفته و خدا را اطاعت کرده و خداوند او را به بهشت درآورده، ولى خودِ دعوت کننده را به سبب عمل نکردن به علمش به دوزخ انداخته است.
14- عالمان دنیا طلب
« أَوْحَى اللّهُ إِلى داوُدَ(علیه السلام) لا تَجْعَلْ بَیْنى وَ بَیْنَکَ عالِمًا مَفْتُونًا بِالدُّنْیا فَیَصُدَّکَ عَنْ طَریقِ مَحَبَّتى فَإِنَّ أُولئِکَ قُطّاعُ طَریقِ عِبادِى الْمُریدینَ، إِنَّ أَدْنى ما أَنـَا صانِعٌ بِهِمْ أَنْ أَنـْزَعَ حَلاوَةَ مُناجاتى عَنْ قُلوبِهِمْ ».
خداوند به داود(علیه السلام) وحى فرمود که: میان من و خودت، عالِم فریفته دنیا را واسطه قرار مده که تو را از راه دوستیم بگرداند، زیرا که آنان، راهزنانِ بندگانِ جویاى منند، همانا کمتر کارى که با ایشان کنم این است که شیرینى مناجاتم را از دلشان برکنم.
15- نتیجه یقین
« لَوْ کُنْتُم تُوقِنُونَ بِخَیْرِ الاْخِرَةِ وَ شَرِّها کَما تُوقِنُونَ بِالدُّنیا لاَثَرْتُمْ طَلَبَ الآخِرَةِ ».
اگر شما مردم یقین به خیر و شرّ آخرت می داشتید، همان طور که یقین به دنیا دارید، البته در آن صورت، آخرت را انتخاب می کردید.
16- نخستین پرسش هاى قیامت
« لا تَزُولُ قَدَمَا الْعَبْدِ یَوْمَ القِیمَةِ حَتّى یُسْأَلَ عَنْ أَرْبَع: عَنْ عُمْرِهِ فیما أَفـْناهُ، وَ عَنْ شَبابِهِ فیما أَبـْلاهُ، وَ عَنْ عِلْمِهِ کَیْفَ عَمِلَ بِهِ، وَ عَنْ مالِهِ مِنْ أَیـْنَ اکْتَسَبَهُ وَ فیما أَنـْفَقَهُ، وَ عَنْ حُبِّنا أَهـْلَ الْبَیْتِ ».
هیچ بنده اى در روز قیامت قدم از قدم برنمی دارد، تا از این چهار چیز از او پرسیده شود:1ـ از عمرش که در چه راهى آن را فانى نموده،2ـ و از جوانى اش که در چه کارى فرسوده اش ساخته،3ـ و از مالش که از کجا به دست آورده و در چه راهى صرف نموده،4ـ و از دوستىِ ما اهل بیت.
17- محکم کارى
« وَ لکِنَّ اللّهَ یُحِبُّ عَبْدًا إِذا عَمِلَ عَمَلاً أَحـْکَمَهُ ».
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) وقتى که با دقّت قبر سعد بن معاذ را پوشاند فرمود: می دانم که قبر سرانجام فرو می ریزد و نظم آن بهم می خورد، ولى خداوند بندهاى را دوست می دارد که چون به کارى پردازد، آن را محکم و استوار انجام دهد.
18- مرگ، بیدارى بزرگ
« أَلنّاسُ نِیامٌ إِذا ماتُوا انْتَبَهُو ».
مردم در خواباند وقتى که بمیرند، بیدار می شوند.
19- ثواب اعمال کارساز
« سَبْعَةُ أَسـْباب یُکْسَبُ لِلْعَبْدِ ثَوابُها بَعْدَ وَفاتِهِ: رَجُلٌ غَرَسَ نَخْـلاً أَوْ حَـفَـرَ بِئْـرًا أَوْ أَجْرى نَهْـرًا أَوْ بَنـى مَسْجِـدًا أَوْ کَتَبَ مُصْحَفًا أَوْ وَرَّثَ عِلْمًا أَوْ خَلَّفَ وَلَـدًا صالِحـًا یَسْتَغْفِرُ لَـهُ بَعْـدَ وَفاتِـهِ ».
هفت چیز است که اگر کسى یکى از آنها را انجام داده باشد، پس از مرگش پاداش آن هفت چیز به او می رسد:1ـ کسى که نخلى را نشانده باشد (درخت مثمرى را غرس کرده باشد)،2ـ یا چاهى را کنده باشد،3ـ یا نهرى را جارى ساخته باشد،4ـ یا مسجدى را بنا نموده باشد،5ـ یا قرآنى را نوشته باشد،6ـ یا علمى را از خود برجاى نهاده باشد،7ـ یا فرزند صالحى را باقى گذاشته باشد که براى او استغفار نماید.
20- سعادتمندان
« طُوبى لِمَنْ مَنَعَهُ عَیـْبـُهُ عَنْ عُیـُوبِ الْمُـؤْمِنینَ مِنْ إِخْوانِهِ طُوبى لِمَنْ أَنـْفَقَ الْقَصْدَ وَ بَذَلَ الفَضْلَ وَ أَمْسَکَ قَولَهُ عَنِ الفُضُولِ وَ قَبیحِ الْفِعْلِ ».
خوشا به حال کسى که عیبش او را از عیوب برادران مؤمنش باز دارد، خوشا به حال کسى که در خرج کردن میانه روى کند و زیاده از خرج را ببخشد و از سخنانِ زائد و زشت خوددارى ورزد.
21- دوستى آل محمّد
« مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ شَهیـدًا.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مَغْفُورًا لَهُ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ تائِبـًا.
أَلا وَمَنْ ماتَ عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد ماتَ مُؤْمِنًا مُسْتَکْمِلَ الإِیمانِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد جاءَ یَوْمَ الْقِیمَةِ مَکْتُوبٌ بَیْنَ عَیْنَیْهِ مَأْیُوسٌ مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ.
أَلا وَ مَنْ ماتَ عَلى بُغْضِ آلِ مُحَمَّد لَمْ یَشُمَّ رائِحَةَ الْجَنَّةِ ».

کسى که با دوستى آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، شهید مرده است.
آگاه باشید کسى که با دوستى آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، آمرزیده مرده است.
آگاه باشید کسى که با دوستى آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، توبه کار مرده است.
آگاه باشید کسى که با دوستى آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، باایمان کامل مرده است.
آگاه باشید کسى که با دشمنى آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، در حالى به صحراى قیامت می آید که بر پیشانیش نوشته شده: نا امید از رحمت خدا.
آگاه باشید کسى که با دشمنى آل محمّد (صلى الله علیه وآله وسلم) بمیرد، بوى بهشت به وى نمی رسد.
22- سزاى زن و مرد همسر آزار
« أَیُّمَا امْرَأَة أَذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ یَقْبَلِ اللّهُ مِنْها صَرْفًا وَ لا عَدْلاً وَ لا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّى تُرْضِیَهُ وَ إِنْ صامَتْ نَهارَها وَ قامَتْ لَیْلَها وَ کانَتْ أَوَّلَ مَنْ یَرِدُ النّارَ وَ کَذلِکَ الرَّجُلُ إِذا کانَ لَها ظالِمً ».
هر زنى که شوهر خود را با زبان بیازارد، خداوند هیچ جبران و عوض و نیکى از کارش را نمی پذیرد تا او را راضى کند، اگرچه روزش را روزه بگیرد و شبش را به عبادت بگذراند، و چنین زنى اوّل کسى است که داخل جهنّم خواهد شد، و همچنین است اگر مرد به زنش ستم روا دارد.
23- سزاى زن ناسازگار با شوهر
« أَیُّمَا امْرَأَة لَمْ تَرْفُقْ بِزَوْجِها وَ حَمَلَتْهُ عَلى ما لا یَقْدِرُ عَلَیْهِ وَ ما لا یُطیقُ لَمْ تُقْبَلْ مِنْها حَسَنَةٌ وَ تَلْقَى اللّهَ وَ هُوَ عَلَیْها غَضْبانُ ».
هر زنى که با شوهر خود مدارا ننماید و او را به کارى وادار سازد که قدرت و طاقت آن را ندارد، از او کار نیکى قبول نمی شود و در روز قیامت، خدا را در حالتى ملاقات خواهد کرد که بر وى خشمگین باشد.
24- نخستین رسیدگى در قیامت
« أَوَّلُ ما یُقْضى یَوْمَ القِیمَةِ الدِّماءُ ».
اوّلین کارى که در روز قیامت به آن رسیدگى می شود، خون هاى به ناحقّ ریخته شده است.
25- بى رحمى و ترحّم
« إِطَّلَعْتُ لَیْلَةَ أَسْرى عَلَى النّارِ فَرَأَیْتُ امْرَأَةً تُعَذَّبُ فَسَأَلْتُ عَنْها فَقیلَ إِنَّها رَبَطَتْ هِرَّةً وَ لَمْ تُطْعِمْها وَ لَمْ تَسْقِها وَ لَمْ تَدَعْها تَأْکُلُ مِنْ خَشاشِ الاَْرْضِ حَتّى ماتَتْ فعَذَّبَها بِذلِکَ وَ اطَّلَعْتُ عَلَى الْجَنَّةِ فَرَأَیْتُ امْرَأَةً مُومِسَةً یَعنى زانِیَةً فَسَأَلْتُ عَنْها فَقیلَ إِنَّها مَرَّتْ بِکَلْب یَلْهَثُ مِنَ الْعَطَشِ فَأَرْسَلَتْ إِزارَها فى بِئْر فَعَصَرَتْهُ فى حَلْقِهِ حَتّى رَوِىَ فَغَفَرَ اللّهُ لَه ».
در شب معراج از دوزخ آگاهى یافتم، زنى را دیدم که در عذاب است. از گناهش سؤال کردم. پاسخ داده شد که او گربه اى را محکم بست، در حالى که نه به آن حیوان خوراکى داد و نه آبى نوشاند و آزادش هم نکرد تا خود در روى زمین چیزى را بیابد و بخورد و با این حال ماند تا مُرد.
خداوند این زن را به خاطر آن گناه، عذاب کرده است. و از بهشت آگاهى یافتم، زن آلوده دامنى را دیدم و از وضعش سؤال کردم. پاسخ داده شد این زن به سگى گذر کرد، در حالى که از عطش، زبانش را از دهان بیرون آورده بود، او پارچه پیرهنش را در چاهى فرو برد، پس آن پارچه را در دهان سگ چلاند تا آن حیوان سیراب شد، خداوند گناه آن زن را به خاطر این کار بخشید.
26- عدم پذیرش اعمال ناخالص
« إِذا کانَ یَوْمُ الْقِیمَةِ نادى مُناد یَسْمَعُ أَهْلُ الْجَمْعِ أَیْنَ الَّذینَ کانُوا یَعْبُدُونَ النّاسَ قُومُوا خُذُوا أُجُورَکَمْ مِمَّنْ عَمِلْتُمْ لَهُ فَإِنّى لا أَقـْبـَلُ عَمَلاً خالَطَهُ شَىْءٌ مِنَ الدُّنْیا وَ أَهْلِها »:
چون روز قیامت فرا رسد، ندا دهنده اى ندا دهد که همه مردم می شنوند، گوید: کجایند آنان که مردم را می پرستیدند؟ برخیزید و پاداشتان را از کسى که براى او کار کردید بگیرید! چون من عملى را که چیزى از دنیا و اهل دنیا با آن مخلوط شده باشد، قبول نمی کنم.
27- دنیا طلبى، عنصرِ حبط اعمال
« لَیَجیئَنَّ أَقوامٌ یَوْمَ الْقِیمَةِ وَ أَعْمالُهُمْ کَجِبالِ تِهامَة فَیُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَـى النّارِ قالُوا یا رَسـُولَ اللّهِ مُصَلّینَ؟ قالَ نَعَمْ یُصَلُّونَ وَ یَصُومُونَ وَ یَأْخُذُونَ هِنْـأً مِنَ اللَّیْلِ فَـإِذا عَرَضَ لَهُمْ شَىْءٌ مِنَ الـدُّنْیا وَثَبُوا عَلَیْهِ ».
در روز قیامت گروهى را براى محاسبه می آورند که اعمال نیک آنان مانند کوه هاى تهامه بر روى هم انباشته است! امّا فرمان می رسد که به آتش برده شوند! صحابه گفتند: یا رسول اللّه! آیا اینان نماز می خواندند؟ فرمود: بلى نماز می خواندند و روزه می گرفتند و قسمتى از شب را در عبادت به سر می بردند! امّا همین که چیزى از دنیا به آنها عرضه می شد، پرش و جهش می کردند تا خود را به آن برسانند!
28- با هرکه اى با اوستى
« أَلـْمَرْءُ مَـعَ مَـنْ أَحَـبَّ ».
آدمى (در قیامت) با کسى است که او را دوست دارد.
29- دوستى اهل بیت
« مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَحْیى حَیاتی وَ یَمُوتَ مَماتی وَ یَسْکُنَ جَنَّةَ عَدْن غَرَسَها رَبّی فَلْیُوالِ عَلِیًّا مِنْ بَعْدی وَ لْیُوالِ وَلِیَّهُ وَ لْیَقْتَدِ بِالاَْئِمَّةِ مِنْ بَعْدی فَإِنَّهُمْ عِتْرَتی وَ خُلِقُوا مِنْ طینَتی رُزِقُوا فَهْمًا وَ عِلْمًا وَ وَیْلٌ لِلْمُکَذِّبینَ بِفَضْلِهِمْ مِنْ أُمـَّتی الـْقاطِعینَ فیهمْ صِلَتی لا أَنـَالَهُمُ اللّهُ شَفاعَتی ».
هر کس دوست داشته باشد که چون من زندگى کند و چون من بمیرد و در باغ بهشتى که پروردگارم پرورده جاى بگیرد، باید بعد از من على را و دوست او را دوست بدارد و به پیشوایان بعد از من اقتدا کند که آنان عترت من هستند و از طینتم آفریده شدهاند و از درک و دانش برخوردار گردیده اند، و واى بر آن گروه از امّت من که برترى آنان را انکار کنند و پیوندشان را با من قطع نمایند که خداوند شفاعت مرا شامل حال آنان نخواهد کرد.
30- ولایت على (علیه السلام) شرط قبولى اعمال
« فَوَ الَّذی بَعَثَنی بِالْحَقِّ نَبِیًّا لَوْ جاءَ أَحـَدُکُمْ یَوْمَ الْقِیمَةِ بِأَعْمال کَأَمـْثالِ الْجِبالِ وَ لَمْ یَجىءَ بِوِلایَةِ عَلِىِّ بْنِ أَبیطالب لاََکَبَّهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ فِی النّارِ ».
سوگند به خدایى که مرا به حقّ برانگیخته، اگر یکى از شما در روز قیامت با اعمالى همانند کوه ها بیاید، امّا فاقد ولایت و قبول حاکمیّت على بن ابیطالب باشد، خداوند او را به رو در آتش افکند.
31- پاداش مریض
« إِذا مَرِضَ الْمُسْلِمُ کَتَبَ اللّهُ لَهُ کَأَحْسَنِ ما کانَ یَعْمَلُ فى صِحَّتِهِ وَ تَساقَطَتْ ذُنُوبُهُ کَما یَتَساقَطُ وَرَقُ الشَّجَرِ ».
وقتى که مسلمان، بیمار شود، خداوند همانند بهترین حسناتى که در حال سلامت انجام می داده در نامه عملش می نویسد و گناهانش همچون برگ درخت فرو می ریزد.
32- مسئولیت مسلمانى
« مَنْ أَصْبَحَ لایَهْتَمُّ بِأمُوُرِالْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلاً یُنادی یالَلْمُسْلِمینَ فَلَمْ یُجِبْهُ فَلَیْسَ بِمُسْلِم ».
هر که صبح کند و به امور مسلمین همّت نگمارد، از آنها نیست; و هر کس بشنود که شخصى فریاد می زند: « اى مسلمان ها به فریادم برسید» ولى جوابش نگوید، مسلمان نیست.
33- پیوستگى ایرانیان با اهل بیت
« قالَتِ الرُّسُلُ مِنَ الْفُرْسِ لِرَسُولِ اللّهِ (صلى الله علیه وآله وسلم) إِلى مَنْ نَحْنُ یا رَسُولَ اللّهِ؟ قالَ أَنـْتُمْ مِنّا وَ إِلَیْنا أَهْلَ الْبَیـْتِ ».
فرستادگان باذان، پادشاه یمن، تحت الحمایه ایران که اصالتاً ایرانى بودند به حضور پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) آمدند و گفتند: اى رسول خدا: سرانجامِ ما فارسیان به نزد چه کسى خواهد بود؟حضرت فرمود: شما فارسیان از ما هستید و سرانجامتان به سوى ما و خاندان ما خواهد بود!
قال ابن هشام: فَبَلَغَنى عَنِ الزُّهْرِىِّ إِنّه قالَ: فَمِنْ ثَمَّ قالَ رَسُولُ اللّهِ: سَلْمانُ مِنّا أَهـْلَ الْبَیْتِ.
ابن هشام از قول زهرى گوید: و از همین جا بود که پیامبر فرمود: سلمان از اهل بیت ماست.
34- خیانت بزرگ (تقدّم مفضول)
« مَنْ تَقَدَّمَ عَلَى الْمُسْلِمینَ وَ هُوَ یَرى أَنَّ فیهِمْ مَنْ هُوَ أَفـْضَلُ مِنْهُ فَقَدْ خانَ اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الْمُسْلِمینَ ».
کسى که بر مسلمانان پیشى گیرد، در حالى که می داند در میان آنها کسى افضل و بهتر از او وجود دارد، چنین کسى به خدا و رسولش و همه مسلمانان خیانت کرده است.
35- ارزش هدایت
« لأََنْ یَهْدِىَ اللّهُ بِکَ رَجُلاً واحِدًا خَیْرٌ لَکَ مِمّا طَلَعَتْ عَلَیْهِ الشَّمْسُ ».
پیامبر اکرم (صلى الله علیه وآله وسلم) خطاب به حضرت على (علیه السلام) فرمود: در صورتى که خداوند یک نفر را به دست تو هدایت کند، براى تو از حکومت کردن بر آنچه آفتاب بر آن می تابد بهتر است.
36- مردمان آخر الزّمان
« یَـأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَخْبُثُ فیهِ سَرائِرُهُمْ وَ تَحْسُنُ فیهِ عَلانِیَتُهُمْ طَمَعًا فِى الدُّنْیا، لا یُریدُونَ بِهِ ما عِنْدَ رَبِّهِمْ، یَکُونُ دینُهُمْ رِیاءً لا یُخالِطُهُمْ خَوْفٌ، یَعُمُّهُمُ اللّهُ بِعِقاب فَیَدْعُونَهُ دُعاءَ الْغَریقِ فَلا یَسْتَجیبُ لَهُمْ!».
زمانى بر مردم فرا می رسد که براى طمعِ در دنیا، باطنشان پلید و ظاهرشان زیبا باشد، علاقه اى به آنچه نزد پروردگارشان است نشان ندهند، دین آنها ریا شود و خوفى [از خدا] در دلشان آمیخته نشود، خداوند همه آنان را به عذاب سختى گرفتار کند، پس مانند دعاى شخص غریق دعا کنند، ولى دعایشان را اجابت نکند!
37- راستگوترین صحابه
« ما أَظَلَّتِ الْخَضْراءُ وَ لا أَقَلَّتِ الْغَبْراءُ مِنْ ذى لَهْجَة أَصـْدَقُ مِنْ أَبـى ذَرٍّ ».
آسمان سایه نینداخته و زمین دربرنگرفته، صاحب سخنى راستگوتر از ابوذر را.
38- پرسش از عالمان و همنشینى با فقیران
« سائِلُوا الْعُلَماءَ وَ خاطِبُوا الْحُکَماءَ وَ جالِسُوا الْفُقَراءَ ».
از دانشمندان بپرسید و با فرزانگان سخن بگویید و با فقیران بنشینید.
39- دستبوسى نه!
« هذا تَفْعَلُهُ الأَعاجِمُ بِمُلُوکِها وَ لَسْتُ بِمَلِک إِنَّما أَنـَا رَجُلٌ مِنْکُمْ ».
مردى خواست تا بر دست رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) بوسه زند، پیامبر دست خود را کشید و فرمود: این کارى است که عَجَم ها با پادشاهان خود می کنند و من شاه نیستم، من مردى از خودتان هستم.
40- مهربانى با همنوعان
« ما آمَنَ بى مَنْ باتَ شَبْعانَ وَ جارُهُ جائِعٌ، وَ ما مِنْ أَهـْلِ قَرْیَة یَبیتُ وَ فیهِمْ جائِعٌ لا یَنْظُرُ اللّهُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ الْقِیمَةِ ».
به من ایمان نیاورده کسى که سیر بخوابد و همسایه اش گرسنه باشد، و اهل یک آبادى که شب را بگذرانند و در میان ایشان گرسنه اى باشد، خداوند در روز قیامت به آنها نظر رحمت نیفکن


شهادت امام موسی کاظم(ع) تسلیت باد.

1- تعقّل و معرفت
«
ما بَعَثَ اللّهُ أَنْبِیاءَهُ وَ رُسُلَهُ إِلى عِبادِهِ إِلاّ لِیَعْقِلُوا عَنِ
اللّهِ، فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجابَهً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً لِلّهِ، وَ
أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اللّهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلاً وَ أَعْقَلُهُمْ أَرْفَعُهُمْ
دَرَجَةً فِى الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ ».

خداوند پیامبران و فرستادگانش را
به سوى بندگانش بر نینگیخته، مگر آن که از طرف خدا تعقّل کنند. پس نیکوترینشان از
نظر پذیرش، بهترینشان از نظر معرفت به خداست، و داناترینشان به کار خدا، بهترینشان
از نظر عقل است، و عاقلترین آنها، بلند پایه ترینشان در دنیا و آخرت
است.
2- حجّت ظاهرى و
باطنى

« إِنَّ لِلّهِ عَلَى النّاسِ حُجَّتَیْنِ، حُجَّةً ظاهِرَةً وَ
حُجَّةً باطِنَةً، فَأمّا الظّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاَْنْبِیاءُ وَ
الاَْئِمَّةُ وَ أَمَّا الْباطِنَةُ فَالْعُقُولُ ».

همانا براى خداوند بر
مردم دو حجّت است، حجّت آشکار و حجّت پنهان، امّا حجّت آشکار عبارت است از: رسولان
و پیامبران و امامان; و حجّت پنهانى عبارت است از عقول مردمان.
3- صبر و گوشهگیرى از اهل
دنیا

« أَلصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلامَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ، فَمَنْ
عَقَلَ عَنِ اللّهِ تَبارَکَ وَ تَعالى إِعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْیا وَ الرّاغِبینَ
فیها وَ رَغِبَ فیما عِنْدَ رَبِّهِ وَ کانَ اللّهُ آنِسَهُ فِى الْوَحْشَةِ وَ
صاحِبَهُ فِى الْوَحْدَةِ، وَ غِناهُ فِى الْعَیْلَةِ وَ مُعِزَّهُ فى غَیْرِ
عَشیرَة ».

صبر بر تنهایى، نشانه قوّت عقل است، هر که از طرف خداوند تبارک و
تعالى تعقّل کند از اهل دنیا و راغبین در آن کناره گرفته و بدانچه نزد پروردگارش
است رغبت نموده، و خداوند در وحشت انیس اوست و در تنهایى یار او، و توانگرى او در
ندارى و عزّت او در بىتیره و تبارى است.
4- عاقلان آینده نگر
« إِنَّ الْعُقَلاءَ زَهَدُوا فِى
الدُّنْیا وَ رَغِبُوا فِىالاْخِرَةِ لاَِنَّهُمْ عَلِمُوا أَنَّ الدُّنْیا
طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ وَ الاْخِرَةُ طالِبَةٌ وَ مَطْلُوبَةٌ مَنْ طَلَبَ
الاْخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْیا حَتّى یَسْتَوْفى مِنْها رِزْقَهُ، وَ مَنْ طَلَبَ
الدُّنْیا طَلَبَتْهُ الاْخِرَةُ فَیَأْتیهِ الْمَوْتُ فَیُفْسِدُ عَلَیْهِ
دُنْیاهُ وَ آخِرَتَهُ ».

به راستى که عاقلان، به دنیا بىرغبتند و به آخرت
مشتاق; زیرا مىدانند که دنیا خواهانست و خواسته شده و آخرت هم خواهانست و خواسته
شده، هر که آخرت خواهد دنیا او را بخواهد تا روزىِ خود را از آن دریافت کند، و هر
که دنیا را خواهد آخرتش به دنبال است تا مرگش رسد و دنیا و آخرتش را بر او تباه
کند.
5- تضرّع براى
عقل

« مَنْ أَرادَ الْغِنى بِلا مال وَ راحَةَ الْقَلْبِ مِنَ الْحَسَدِ
وَ السَّلامَةَ فِى الدّینِ فَلْیَتَضَّرَعْ إِلَى اللّهِ فى مَسْأَلَتِهِ بِأَنْ
یُکْمِلَ عَقْلَهُ، فَمَنْ عَقَلَ قَنَعَ بِما یَکْفیهِ وَ مَنْ قَنَعَ بِما
یَکْفیهِ اسْتَغْنى وَ مَنْ لَمْ یَقْنَعْ بِما یَکْفیهِ لَمْ یُدْرِکِ الْغِنى
أَبَدً ».

هر کس بىنیازى خواهد بدون دارایى، و آسایش دل خواهد بدون حسد، و
سلامتى دین طلبد، باید به درگاه خدا زارى کند و بخواهد که عقلش را کامل کند، هر که
خرد ورزد، بدانچه کفایتش کند قانع باشد. و هر که بدانچه او را بس باشد قانع شود،
بىنیاز گردد. و هر که بدانچه او را بس بُوَد قانع نشود، هرگز به بىنیازى
نرسد.
6- دیدار با مؤمن براى
خدا

« مَنْ زارَ أَخاهُ الْمُؤْمِنَ لِلّهِ لا لِغَیْرِهِ، لِیَطْلُبَ
بِهِ ثَوابَ اللّهِ وَ تَنَجُّزَ ما وَعَدَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَکَّلَ اللّهُ
عَزَّوَجَلَّ بِهِ سَبْعینَ أَلْفِ مَلَک مِنْ حینَ یَخْرُجُ مِنْ مَنْزِلِهِ حَتّى
یَعُودَ إِلَیْهِ یُنادُونَهُ: أَلا طِبْتَ وَ طابَتْ لَکَ الْجَنَّةُ، تَبَوَّأْتَ
مِنَ الْجَنَّةِ مَنْزِل ».

هر کس ـ فقط براى خدا نه چیز دیگر ـ به دیدن
برادر مؤمنش رود تا به پاداش و وعدههاى الهى برسد، خداوند متعال، از وقت خروجش از
منزل تا برگشتن او، هفتاد هزار فرشته بر او گمارد که همه ندایش کنند: هان! پاک و
خوش باش و بهشت برایت پاکیزه باد که در آن جاى گرفتى.
7- مروّت، عقل و بهاى آدمى
«
لا دینَ لِمَنْ لا مُرُوَّةَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ
إِنَّ أَعْظَمَ النّاسِ قَدْرًا الَّذى لایَرَى الدُّنْیا لِنَفْسِهِ خَطَرًا، أَما
إِنَّ أَبْدانَکُمْ لَیْسَ لَها ثَمَنٌ إِلاَّ الْجَنَّةَ، فَلا تَبیعوها
بِغَیْرِها.

کسى که جوانمردى ندارد، دین ندارد; و هر که عقل ندارد، جوانمردى
ندارد. به راستى که باارزشترین مردم کسى است که دنیا را براى خود مقامى نداند،
بدانید که بهاى تن شما مردم، جز بهشت نیست، آن را جز بدان مفروشید.
8- حفظ آبروى مردم
« مَنْ
کَفَّ نَفْسَهُ عَنْ أَعْراضِ النّاسِ أَقالَهُ اللّهُ عَثْرَتَهُ یَوْمَ
الْقِیمَةِ وَ مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ
یَوْمَ الْقِیمَةِ ».

هر که خود را از آبروریزى مردم نگهدارد، خدا در روز
قیامت از لغزشش مىگذرد، و هر که خشم خود را از مردم باز دارد، خداوند در روز قیامت
خشمش را از او باز دارد.
9- عوامل نزدیکى و دورى به خدا
« أَفْضَلُ ما یَتَقَرَّبُ
بِهِ الْعَبْدُ إِلَى اللّهِ بَعْدَ الْمَعْرَفَةِ بِهِ الصَّلاةُ وَ بِرُّ
الْوالِدَیْنِ وَ تَرْکُ الْحَسَدِ وَ الْعُجْبِ وَ الْفَخْرِ ».

بهترین
چیزى که به وسیله آن بنده به خداوند تقرّب مىجوید، بعد از شناختن او، نماز و نیکى
به پدر و مادر و ترک حسد و خودبینى و به خود بالیدن است.
10- عاقل دروغ نمىگوید
« إِنَّ
الْعاقِلَ لا یَکْذِبُ وَ إِنْ کانَ فیهِ هَواهُ ».

همانا که عاقل دروغ
نمىگوید، گرچه طبق میل و خواسته او باشد.
11- حکمت کم گویى و سکوت
« قِلَّةُ الْمَنْطِقِ حُکْمٌ
عَظیمٌ، فَعَلَیْکُمْ بِالصَّمْتِ، فَإِنَّهُ دَعَةٌ حَسَنَةٌ وَ قِلَّةُ وِزْر، وَ
خِفَّةٌ مِنَ الذُّنُوبِ ».

کم گویى ، حکمت بزرگى است، بر شما باد به خموشى
که شیوه اى نیکو و سبک بار و سبب تخفیف گناه است.
12- هرزه گویى بى حیا
« إِنَّ
اللّهَ حَرَّمَ الْجَنَّةَ عَلى کُلِّ فاحِش قَلیلِ الْحَیاءِ لا یُبالى ما قالَ وَ
لا ما قیلَ لَهُ ».

همانا خداوند بهشت را بر هر هرزه گوِ کم حیا که باکى
ندارد چه مىگوید و یا به او چه گویند حرام گردانیده است.
13- متکبّر، داخل بهشت
نمىشود
« إِیّاکَ وَ الْکِبْرَ، فَإِنَّهُ لا یَدْخُلِ الْجَنَّةَ مَنْ
کانَ فى قَلْبِهِ مِثْقالُ حَبَّة مِنْ کِبْر ».

از کبر و خودخواهى بپرهیز،
که هر کسى در دلش به اندازه دانه اى کبر باشد، داخل بهشت نمىشود.
14- تقسیم کار در شبانه روز
«
إِجْتَهِدُوا فى أَنْ یَکُونَ زَمانُکُمْ أَرْبَعَ ساعات:ساعَةً لِمُناجاةِ اللهِ،
وَساعَةً لاَِمْرِالْمَعاشِ، وَساعَةً لِمُعاشَرَةِ الاِْخْوانِ والثِّقاةِ
الَّذینَ یُعَرِّفُونَکُمْ عُیُوبَکُمْ وَیُخَلِّصُونَ لَکُمْ فِى الْباطِنِ،
وَساعَةً تَخْلُونَ فیها لِلَذّاتِکُمْ فى غَیْرِ مُحَرَّم وَبِهذِهِ السّاعَةِ
تَقْدِروُنَ عَلَى الثَّلاثِ ساعات ».

بکوشید که اوقات شبانه روزى شما چهار
قسمت باشد:1 ـ قسمتى براى مناجات با خدا، 2 ـ قسمتى براى تهیّه معاش، 3 ـ قسمتى
براى معاشرت با برادان و افراد مورد اعتماد که عیبهاى شما را به شما مىفهمانند و در
دل به شما اخلاص مىورزند، 4 ـ و قسمتى را هم در آن خلوت مىکنید براى درک لذّتهاى
حلال [و تفریحات سالم] و به وسیله انجام این قسمت است که بر انجامِ وظایف آن سه
قسمت دیگر توانا مىشوید.
15-
همنشینى با دیندار و عاقل خیرخواه
« مُجالَسَةُ أَهْلِ الدّینِ شَرَفُ
الدُّنْیا وَ الاْخِرَةِ، وَ مُشاوَرَةُ الْعاقِلِ النّاصِحِ یُمْنٌ وَ بَرَکَةٌ وَ
رُشْدٌ وَ تَوْفیقٌ مِنَ اللّهِ، فَإِذا أَشارَ عَلَیْکَ الْعاقِلُ النّاصِحُ
فَإِیّاکَ وَ الْخِلافَ فَإِنَّ فى ذلِکَ الْعَطَبَ ».

همنشینى اهل دین، شرف
دنیا و آخرت است، و مشورت با خردمندِ خیرخواه، یُمن و برکت و رشد و توفیق از جانب
خداست، چون خردمند خیرخواه به تو نظرى داد، مبادا مخالفت کنى که مخالفتش هلاکت بار
است.
16- پرهیز از اُنس زیاد
با مردم
« إِیّاکَ وَ مُخالَطَةَ النّاسِ وَ الاُْنْسَ بِهِمْ إِلاّ أَنْ
تَجِدَ مِنْهُمْ عاقِلاً وَ مَأْمُونًا فَآنِسْ بِهِ وَ اهْرُبْ مِنْ سایِرِهِمْ
کَهَرْبِکَ مِنَ السِّباعِ الضّارِیَةِ ».

بپرهیز از معاشرت با مردم و انس
با آنان، مگر این که خردمند و امانتدارى در میان آنها بیابى که [در این صورت] با او
انس گیر و از دیگران بگریز، به مانند گریز تو از درنده هاى شکارى.
17- نتیجه حبِّ دنیا
« مَنْ
أَحَبَّ الدُّنْیا ذَهَبَ خَوْفُ الاْخِرَةِ مِنْ قَلْبِهِ وَ ما أُوتِىَ عَبْدٌ
عِلْمًا فَازْدادَ لِلدُّنیا حُبًّا إِلاَّ ازْدادَ مِنَ اللّهِ بُعْدًا وَ ازْدادَ
اللّهُ عَلَیْهِ غَضَبً ».

هر که دنیا را دوست بدارد، خوف آخرت از دلش برود،
و به بنده اى دانشى ندهند که به دنیا علاقه مندتر شود، مگر آن که از خدا دورتر و
مورد خشم او قرار گیرد.
18-
پرهیز از طمع و تکیه بر توکّل
« إِیّاکَ وَ الطَّمَعَ، وَ عَلَیْکَ
بِالْیَأْسِ مِمّا فى أَیْدِى النّاسِ، وَ أَمِتِ الطَّمَعَ مِنَ الَْمخْلُوقینَ،
فَإِنَّ الطَّمَعَ مِفْتاحٌ لِلذُّلِّ، وَ اخْتِلاسُ الْعَقْلِ وَاخْتِلاقُ
الْمُرُوّاتِ، وَ تَدْنیسُ الْعِرْضِ وَ الذَّهابُ بِالْعِلْمِ. وَ عَلَیْکَ
بِالاِْعْتِصامِ بِرَبِّکَ وَ التَّوَکُّلِ عَلَیْهِ.

از طمع بپرهیز، و بر
تو باد به ناامیدى از آنچه در دست مردم است، طمع را از مخلوقین بِبُر که طمع، کلیدِ
خوارى است، طمع، عقل را مىرباید و مردانگى را نابودکند و آبرو را مىآلاید و دانش را
از بین مىبرد. بر تو باد که به پروردگارت پناه برى و بر او توکّل کنى.
19- نتایج امانتدارى و
راستگویى
« أَداءُ الأَمانَةِ وَ الصِّدْقُ یَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَ
الْخِیانَةُ وَ الْکِذْبُ یَجْلِبانِ الْفَقْرَ وَ النِّفاقَ ».

امانتدارى و
راستگویى، سبب جلب رزق و روزىاند، و خیانت و دروغگویى، سبب جلب فقر و
دورویى.
20- سقوطِ برترى
جوى
« إِذا أَرادَ اللّهُ بِالذَّرَّةِ شَرًّا أَنْبَتَ لَها جَناحَیْنِ،
فَطارَتْ فَأَکَلَهَا الطَّیْرُ ».

هر گاه خداوند بدى مورچه را بخواهد، به
او دو بال مىدهد که پرواز کند تا پرنده ها او را بخورند.
21- حقگویى و باطل ستیزى
«
إِتَّقِ اللّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ کانَ فیهِ هَلاکُکَ فَإِنَّ فیهِ نَجاتُکَ
إِتَّقِ اللّهَ وَدَعِ الْباطِلَ وَ إِنْ کانَ فیهِ نَجاتُکَ، فَإِنَّ فیهِ
هَلاکُکَ ».

از خدا بترس و حقّ را بگو، اگرچه نابودى تو در آن باشد. زیرا که
در واقع، نجات تو در آن است.از خدا بترس و باطل را واگذار، اگرچه نجات تو در آن
باشد، زیرا که در واقع، نابودى تو در آن است.
22- تناسب بلا و ایمان
«
أَلْمُؤْمِنُ مِثْلُ کَفَّتَىِ الْمیزانِ کُلَّما زیدَ فى إِیمانِهِ زیدَ فى
بَلائِهِ ».

مؤمن همانند دو کفّه ترازوست، هر گاه به ایمانش افزوده گردد، به
بلایش افزوده گردد.
23- کفّاره خدمت به حاکمان
« کَفّارَةُ عَمَلِ السُّلْطانِ
أَلاِْحْسانُ إِلَى الاِْخْوانِ ».

کفّاره کارمندى سلطان، احسان به برادران
دینى است.
24- نافله و
تقرّب
« صَلاةُ النَّوافِلِ قُرْبانٌ اِلَى اللّهِ لِکُلِّ مُؤْمِن... 
»
.
نماز نافله راه نزدیک شدن هر مؤمنى به خداوند است... .
25- اصلاح و گذشت
« یُنادى
مُناد یَوْمَ القِیمَةِ: أَلا مَنْ کانَ لَهُ عَلَى اللّهِ أَجْرٌ فَلْیَقُمْ، فَلا
یَقُومُ إِلاّ مَنْ عَفَى وَ أَصْلَحَ، فَأَجْرُهُ عَلَى اللّهِ ».

ندا
کننده اى در روز قیامت ندا مىکند:آگاه باشید، هر که را بر خدا مزدى است برخیزد، و
برنمىخیزد، مگر کسى که گذشت کرده و اصلاح بین مردم نموده باشد، پس پاداشش با خدا
خواهد بود.
26- بهترین
صدقه
« عَوْنُکَ لِلضَّعیفِ مِنْ أَفْضَلِ الصَّدَقَةِ ».

کمک
کردنت به ناتوان از بهترین صدقه است.
27- سختى ناحقّ
« یَعْرِفُ شِدَّةَ الْجَوْرِ مَنْ حُکِمَ بِهِ
عَلَیْهِ ».

سختى ناحقّ را آن کس شناسد که بدان محکوم گردد.
28- گناهان تازه، بلاهاى تازه
« کُلَّما أَحْدَثَ الناسُ مِنَ
الذُّنُوبِ مالَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلاء ما
لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّونَ ».

هر گاه مردم گناهان تازه کنند که نمىکردند،
خداوند بلاهایى تازه به آنها دهد که به حساب نمىآوردند.
29- کلید بصیرت
« تَفَقَّهُوا
فى دینِ اللّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصیرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ وَ
السَّبَبُ إِلَى الْمَنازِلِ الرَّفیعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلیلَةِ فِى الدّینِ وَ
الدُّنْیا، وَ فَضْلُ الْفَقیهِ عَلَى الْعابِدِ کَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى
الْکَواکِبِ، وَ مَنْ لَمْ یَتَفَقَّهْ فى دینِهِ لَمْ یَرْضَ اللّهُ لَهُ عَمَل
».

در دین خدا دنبال فهم عمیق باشید، زیرا که فهم عمیقِ دین، کلید بصیرت و
بینایى و کمال عبادت و سبب تحصیل درجات بلند و مراتب بزرگ در امور دین و
دنیاست.
و برترى فقیه بر عابد، مانند برترى آفتاب است بر کواکب، و کسى که در
دینش فهم عمیق نجوید، خداوند هیچ عملى را از او نپسندد.
30- دنیا، بهترین وسیله
«
إِجْعَلُوا لاَِنْفُسِکُمْ حَظًّا مِنَ الدُّنْیا بِإِعْطائِها ما تَشْتَهى مِنَ
الْحَلالِ وَ ما لا یَثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ ما لا سَرَفَ فیهِ، وَ اسْتَعینُوا
بِذلِکَ عَلى أُمُورِ الدّینِ، فَإِنَّهُ رُوِىَ « لَیْسَ مِنّا مَنْ تَرَکَ
دُنْیاهُ لِدینِهِ أَوْ تَرَکَ دینَهُ لِدُنْیاهُ» ».

براى خود بهره اى از
دنیا برگیرید و آنچه خواهش حلال باشد و رخنه در جوانمردى ایجاد نکند و اسراف نباشد
منظور دارید، و به این وسیله براى انجام امور دین یارى جویید. زیرا که روایت شده
است: « از ما نیست کسى که دنیایش را براى دینش ترک گوید یا دینش را براى دنیایش رها
سازد.»
31- انتظار
فَرَج
« أَفْضَلُ الْعِبادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ إِنْتِظارُ الْفَرَجِ
».

بهترین عبادت بعد از شناخت خداوند، انتظار فَرَج و گشایش
است.
32- مِهرورزى با
مردم
« أَلتَّوَدُّدُ إِلَى النّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ ».

مِهرورزى
و دوستى با مردم، نصف عقل است.
33- پرهیز از خشم
« مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ کَفَّ
اللّهُ عَنْهُ عَذابَ یَوْمِ الْقِیمَةِ ».

هر که خشم خود را از مردم باز
دارد، خداوند عذاب روز قیامت را از او باز مىدارد.
34- قویترین مردم
« مَنْ
أَرادَ أَنْ یَکُونَ أَقْوَى النّاسِ فَلْیَتَوَکَّلْ عَلَى اللّهِ ».

هر که
مىخواهد که قویترین مردم باشد بر خدا توکّل نماید.
35- ترقّى، نه درجا زدن
« مَنِ
اسْتِوى یَوْماهُ فَهُوَ مَغْبُونٌ، وَ مَنْ کانَ آخِرُ یَوْمَیْهِ شَرَّهُما
فَهُوَ مَلْعُونٌ وَ مَنْ لَمْ یَعْرِفِ الزِّیادَةَ فى نَفْسِهِ فَهُوَ فى
نُقْصان، وَ مَنْ کانَ إِلَى النُّقْصانِ فَالْمَوْتُ خَیْرٌ لَهُ مِنَ الْحَیاةِ
».

کسى که دو روزش مساوى باشد، مغبون است، و کسى که دومین روزش، بدتر از روز
اوّلش باشد ملعون است، و کسى که در خودش افزایش نبیند در نقصان است، و کسى که در
نقصان است مرگ براى او بهتر از زندگى است.
36- خیر رسانى به دیگران
« إِنَّ مِنْ أَوْجَبِ حَقِّ
أَخیکَ أَنْ لا تَکْتُمَهُ شَیْئًا یَنْفَعُهُ لاَِمْرِ دُنْیاهُ وَ لاَِمْرِ
آخِرَتِهِ ».

همانا واجبترین حقّ برادرت بر تو آن است که چیزى را که سبب نفع
دنیا و آخرت اوست، از او پنهان و پوشیده ندارى.
37- پرهیز از شوخى
« إِیّاکَ
وَ الْمِزاحَ فَإِنَّهُ یَذْهَبُ بِنُورِ إِیْمانِکَ ».

از شوخى [بىمورد]
بپرهیز، زیرا که شوخى، نور ایمان تو را مىبرد.
38- پند پدیدهها
« ما مِنْ
شَىْء تَراهُ عَیْناکَ إِلاّ وَ فیهِ مَوْعِظَةٌ ».

چیزى نیست که چشمانت آن
را بنگرد، مگر آن که در آن پند و اندرزى است.
39- رنج نادیده، نیکى را نمىفهمد
« مَنْ لَمْ یَجِدْ
لِلاِْساءَةِ مَضَضًا لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ لِلاِْحْسانِ مَوْقِعٌ ».

کسى که
مزه رنج و سختى را نچشیده، نیکى و احسان در نزد او جایگاهى ندارد.
40- محاسبه اعمال
« لَیْسَ
مِنّا مَنْ لَمْ یُحاسِبْ نَفْسَهُ فى کُلِّ یَوْم فَإِنْ عَمِلَ حَسَنـًا
اسْتَزادَ اللّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَیِّئًا اسْتَغْفَرَ اللّهَ مِنْهُ وَ تابَ
إِلَیْهِ ».

از ما نیست کسى که هر روز حساب خود را نکند، پس اگر کار نیکى
کرده است از خدا زیادى آن را بخواهد، و اگر در آن کار بدى کرده، ازخدا آمرزش طلب
نموده و به سوى او توبه نماید.

ولادت امام علی(ع) مبارک باد

چهل حدیث اخلاقی از حضرت علی علیه
السلام :

1- خیر پنهانى و
کتمان گرفتارى

مِنْ کُنُوزِ الْجَنَّةِ الْبِرُّ وَ إِخْفاءُ
الْعَمَلِ وَ الصَّبْرُ عَلَى الرَّزایا وَ کِتْمانُ الْمَصائِبِ.

از گنجهاى
بهشت; نیکى کردن و پنهان نمودن کار[نیک] و صبر بر مصیبتها و نهان کردن گرفتاریها
(یعنى عدم شکایت از آنها) است.
2- ویژگى هاى زاهد
أَلزّاهِدُ فِى الدُّنْیا مَنْ لَمْ
یَغْلِبِ الْحَرامُ صَبْرَهُ، وَ لَمْ یَشْغَلِ الْحَلالُ شُکْرَهُ.

زاهد در
دنیا کسى است که حرام بر صبرش غلبه نکند، و حلال از شکرش باز ندارد.
3- تعادل در جذب و طرد
افراد

« أَحْبِبْ حَبیبَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَعْصِیَکَ
یَوْمًا ما. وَ أَبْغِضْ بَغیضَکَ هَوْنًا ما عَسى أَنْ یَکُونَ حَبیبَکَ یَوْمًا
ما.»

با دوستت آرام بیا، بسا که روزى دشمنت شود، و با دشمنت آرام بیا، بسا
که روزى دوستت شود.
4- بهاى
هر کس

قیمَةُ کُلِّ امْرِء ما یُحْسِنُ.
ارزش هر کسى آن
چیزى است که نیکو انجام دهد.
5 - فقیه کامل
« اَلا أُخْبِرُکُمْ بِالْفَقیهِ حَقَّ
الْفَقیهِ؟ مَنْ لَمْ یُرَخِّصِ النّاسَ فى مَعاصِى اللّهِ وَ لَمْ یُقَنِّطْهُمْ
مِنْ رَحْمَةِ اللّهِ وَ لَمْ یُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللّهِ وَ لَمْ یَدَعِ
القُرآنَ رَغْبَةً عَنْهُ إِلى ما سِواهُ، وَ لا خَیْرَ فى عِبادَة لَیْسَ فیها
تَفَقُّهٌ. وَ لاخَیْرَ فى عِلْم لَیْسَ فیهِ تَفَکُّرٌ. وَ لا خَیْرَ فى قِراءَة
لَیْسَ فیها تَدَبُّرٌ.»

آیا شما را از فقیه کامل، خبر ندهم؟ آن که به مردم
اجازه نـافرمانى خـدا را ندهـد، و آنهـا را از رحمت خدا نومید نسازد، و از مکر
خدایشان آسوده نکند، و از قرآن رو به چیز دیگر نکنـد، و خیـرى در عبـادت بدون تفقّه
نیست، و خیـرى در علم بدون تفکّر نیست، و خیرى در قرآن خواندن بدون تدبّر
نیست.
6 - خطرات آرزوى
طولانى و هواى نفس

« إِنَّما أَخْشى عَلَیْکُمْ إِثْنَیْنِ: طُولَ
الاَْمَلِ وَ اتِّباعَ الْهَوى، أَمّا طُولُ الاَْمَلِ فَیُنْسِى الاْخِرَةَ وَ
أَمّا إِتِّباعُ الْهَوى فَإِنَّهُ یَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ.»

همانا بر شما از
دو چیز مىترسم: درازى آرزو و پیروى هواى نفس. امّا درازى آرزو سبب فراموشى آخرت
شود، و امّا پیروى از هواى نفس، آدمى را از حقّ باز دارد.
7 - مرز دوستى
« لاَ
تَتَّخِذَنَّ عَدُوَّ صَدیقِکَ صَدیقًا فَتَعْدى صَدیقَکَ.»

با دشمنِ دوستت
دوست مشو که [با این کار] با دوستت دشمنى مىکنى.
8
-
اقسام صبر

« أَلصَّبْرُ ثَلاثَةٌ:
أَلصَّبْرُ عَلَى الْمُصیبَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَىالطّاعَةِ، وَ الصَّبْرُ عَلَى
الْمَعْصِیَةِ.»

صبر بر سه گونه است: صبر بر مصیبت، و صبر بر اطاعت، و صبر
بر [ترک] معصیت.
9- تنگدستى
مقدَّر

مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ، فَلَمْ یَظُنَّ
أَنَّ ذلِکَ حُسْنُ نَظَر مِنَ اللّهِ لَهُ فَقَدْ ضَیَّعَ
مَأْمُولاً.

وَ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فى ذاتِ یَدِهِ فَلَمْ یَظُنَّ
أَنَّ ذلِکَ اسْتِدْراجٌ مِنَ اللّهِ فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفًا.

هر که تنگدست
شد و نپنداشت که این از لطف خدا به اوست، یک آرزو را ضایع کرده و هر که وسعت در مال
یافت و نپنداشت که این یک غافلگیرى از سوى خداست، در جاى ترسناکى آسوده مانده
است.
10- عزّت، نه
ذلّت

اَلْمَنِیَّةُ وَ لاَ الدَّنِیَّةُ وَ
التَّجَلُّدُ وَ لاَ التَّبَلُّدُ وَ الدَّهْرُ یَوْمانِ: فَیَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ
عَلَیْکَ فَإِذا کانَ لَکَ فَلا تَبْطَرْ،وَ إِذا کانَ عَلَیْکَ فَلا تَحْزَنْ
فَبِکِلَیْهِما سَتُخْتَبَرُ.

مردن نه خوار شدن! و بى باکى نه خود باختن!
روزگار دو روز است، روزى به نفع تو، و روزى به ضرر تو! چون به سودت شد شادى مکن، و
چون به زیانت گردید غم مخور، که به هر دوى آن آزمایش شوى.
11- طلب خیر
ما حارَ
مَنِ اسْتَخارَ، وَ لا نَدِمَ مَنِ اسْتَشارَ.

هر که خیر جوید سرگردان نشود،
و کسى که مشورت نماید پشیمان نگردد.
12- وطن دوستى
عُمِّرَتِ الْبِلادُ بِحُبِّ
الأَوْطانِ.

شهرها به حبّ و دوستى وطن آباداند.
13- سه شعبه علوم
لازم

أَلْعِلْمُ ثَلاثَةٌ: أَلْفِقْهُ لِلاَْدْیانِ، وَ الطِّبُّ
لِلاَْبْدانِ،وَ النَّحْوُ لِلِّسانِ.

دانش سه قسم است: فقه براى دین، و
پزشکى براى تن، و نحو براى زبان.
14- سخن عالمانه
تَکَلَّمُوا فِى الْعِلْمِ تَبَیَّنَ
أَقْدارُکُمْ.

عالمانه سخن گویید تا قدر شما روشن گردد.
15- منع تلقین منفى
لا
تُحَدِّثْ نَفْسَکَ بِفَقْر وَ لا طُولِ عُمْر.

فقر و تنگدستى و طول عمر را
به خود تلقین نکن.
16- حرمت
مؤمن

سِبابُ الْمُؤْمِنِ فِسْقٌ وَ قِتالُهُ کُفْرٌ وَ حُرْمَةُ
مالِهِ کَحُرْمَةِ دَمِهِ.

دشنام دادن به مؤمن فسق است، و جنگیدن با او کفر،
و احترام مالش چون احترام خونش است.
17- فقر جانکاه
أَلْفَقْرُ الْمَوْتُ الاَْکْبَرُ، وَ
قِلَّةُ الْعِیالِ أَحَدُ الْیَسارَیْنِ وَ هُوَ نِصْفُ الْعَیْشِ.

فقر و
ندارى بزرگترین مرگ است! و عائله کم یکى از دو توانگرى است، که آن نیمى از خوشى
است.
18- دو پدیده
خطرناک

أَهْلَکَ النّاسَ إِثْنانِ: خَوْفُ الْفَقْرِ وَ طَلَبُ
الْفَخْرِ.

دو چیز مردم را هلاک کرده: ترس از ندارى و فخرطلبى.
19- سه ظالم
أَلْعامِلُ
بِالظُّلْمِ وَ المُعینُ عَلَیْهِ وَ الرّاضِىُ بِهِ شُرَکاءُ ثَلاثَةٌ.

شخص
ستمکار و کمک کننده بر ظلم و آن که راضى به ظلم است، هر سه با هم
شریکاند.
20- صبر
جمیل

أَلصَّبْرُ صَبْرانِ: صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصیبَةِ حَسَنٌ جَمیلٌ، وَ
أَحْسَنُ مِنْ ذلِکَ الصَّبْرُ عِنْدَ ما حَرَّمَ اللّهُ عَلَیْکَ.

صبر بر
دو قسم است: صبر بر مصیبت که نیکو و زیباست، و بهتر از آن صبر بر چیزى است که
خداوند آن را حرام گردانیده است.
21- اداى امانت
أَدُّوا الاَْمانَةَ وَ لَوْ إِلى قاتِلِ
وُلْدِ الاَْنْبیاءِ.

امانت را بپردازید گرچه به کشنده فرزندان پیغمبران
باشد.
22- پرهیز از شهرت
طلبى

قالَ(علیه السلام) لِکُمَیْلِ بْنِ زِیاد:رُوَیْدَکَ لاتَشْهَرْ، وَ
أَخْفِ شَخْصَکَ لا تُذْکَرْ، تَعَلَّمْ تَعْلَمْ وَ اصْمُتْ تَسْلَمْ، لا عَلَیْکَ
إِذا عَرَّفَکَ دینَهُ، لا تَعْرِفُ النّاسَ وَ لا یَعْرِفُونَکَ.

آرام باش،
خود را شهره مساز، خود را نهان دار که شناخته نشوى، یاد گیر تا بدانى، خموش باش تا
سالم بمانى.
بر تو هیچ باکى نیست، آن گاه که خدا دینش را به تو فهمانید، که نه
تو مردم را بشناسى و نه مردم تو را بشناسند (یعنى، گمنام زندگى کنى).
23- عذاب شش گروه
إِنَّ اللّهَ
یُعَذِّبُ سِتَّةً بِسِتَّة : أَلْعَرَبَ بِالْعَصَبیَّةِ وَ الدَّهاقینَ
بِالْکِبْرِ وَ الاُْمَراءَ بِالْجَوْرِ وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ وَ التُّجّارَ
بِالْخِیانَةِ وَ أَهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ.

خداوند شش کس را به شش
خصلت عذاب کند:عرب را به تعصّب، و خان هاى ده را به تکبّر، و فرمانروایان را به
جور، و فقیهان را به حسد، و تجّار را به خیانت، و روستایى را به جهالت.
24- ارکان ایمان
أَلاِْیمانُ
عَلى أَرْبَعَةِ أَرْکان: أَلتَّوَکُّلِ عَلَى اللّهِ، وَ التَّفْویضِ إِلَى اللّهِ
وَ التَّسْلیمِ لاَِمْرِللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ.

ایمان چهارپایه
دارد: توکّل بر خدا، واگذاردن کار به خدا، تسلیم به امر خدا و رضا به قضاى
الهى.
25- تربیت
اخلاقى

« ذَلِّلُوا أَخْلاقَکُمْ بِالَْمحاسِنِ، وَ قَوِّدُوها إِلَى
الْمَکارِمِ. وَ عَوِّدُوا أَنْفُسَکُمُ الْحِلْمَ.»

اخلاق خود را رامِ خوبى
ها کنید و به بزرگوارى هایشان بکشانید و خود را به بردبارى عادت دهید.
26- آسانگیرى بر مردم و دورى از کارهاى
پست

« لاتُداقُّوا النّاسَ وَزْنًا بِوَزْن، وَ عَظِّمُوا أَقْدارَکُمْ
بِالتَّغافُلِ عَنِ الدَّنِىِّ مِنَ الاُْمُورِ.»

نسبت به مردم، زیاد خرده
گیرى نکنید، و قدر خود را با کناره گیرى از کارهاى پست بالا برید.
27- نگهبانان انسان
« کَفى
بِالْمَرْءِ حِرْزًا، إِنَّهُ لَیْسَ أَحَدٌ مِنَ النّاسِ إِلاّ وَ مَعَهُ حَفَظَةٌ
مِنَ اللّهِ یَحْفَظُونَهُ أَنْ لا یَتَرَدّى فى بِئْر وَ لا یَقَعَ عَلَیْهِ
حائِطٌ وَ لا یُصیبَهُ سَبُعٌ، فَإِذا جاءَ أَجَلُهُ خَلُّوا بَیْنَهُ وَ بَیْنَ
أَجَلِهِ.»

آدمى را همین دژ بس که کسى از مردم نیست، مگر آن که با او از طرف
خدا نگهبان هاست که او را نگه مىدارند که به چاه نیفتد، و دیوار بر سرش نریزد، و
درنده اى آسیبش نرساند، و چون مرگ او رسد او را در برابر اجلش رها
سازند.
28- روزگار
تباهىها

« یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یُعْرَفُ فیهِ إلاَّ الْماحِلُ
وَ لا یُظَرَّفُ فیهِ إِلاَّ الْفاجِرُ وَ لا یُؤْتَمَنُ فیهِ إِلاَّ الْخائِنُ وَ
لا یُخَوَّنُ إِلاَّ المُؤتَمَنُ، یَتَّخِذُونَ اْلَفْئَ مَغْنًَما وَ الصَّدَقَةَ
مَغْرَمًا وَصِلَةَ الرَّحِمِ مَنًّا، وَ الْعِبادَةَ استِطالَةً عَلَى النّاسِ وَ
تَعَدِّیًا و ذلِکَ یَکُونُ عِنْدَ سُلطانِ النِّساءِ، وَ مُشاوَرَةِ الاِْماءِ، وَ
إِمارَةِ الصِّبیانِ.»

زمانى بر مردم خواهد آمد که در آن ارج نیابد، مگر فرد
بىعرضه و بىحاصل، و خوش طبع و زیرک دانسته نشود، مگر فاجر، و امین و مورد اعتماد
قرار نگیرد، مگر خائن و به خیانت نسبت داده نشود، مگر فرد درستکار و امین! در چنین
روزگارى، بیتالمال را بهره شخصى خود گیرند، و صدقه را زیان به حساب آورند، وصله رحم
را با منّت به جاى آرند، و عبادت را وسیله بزرگى فروختن و تجاوز نمودن بر مردم قرار
دهند و این وقتى است که زنان، حاکم و کنیزان، مشاور و کودکان، فرمانروا
باشند!
29- زیرکى به هنگام
فتنه

« کُنْ فِى الْفِتْنَةِ کَابْنِ اللَّبُونِ; لا ظَهْرٌ فَیُرْکَبَ،
وَ لا ضَرْعٌ فَیُحْلَبَ.»

هنگام فتنه چون شتر دو ساله باش که نه پشتى دارد
تا سوارش شوند و نه پستانى تا شیرش دوشند.
30- اقبال و ادبار دنیا
« إذا أَقْبَلَتِ الدُّنیا عَلى
أَحَد أَعارَتْهُ مَحاسِنَ غَیْرِهِ، وَ إِذا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ
مَحاسِنَ نَفْسِهِ.»

چون دنیا به کسى روى آرد، نیکویى هاى دیگران را بدو به
عاریت سپارد، و چون بدو پشت نماید، خوبى هایش را برباید.
31- ناتوان ترین مردم
«
أَعْجَزُ النّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اکْتِسابِ الاِْخْوانِ، وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ
ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ.»

ناتوانترین مردم کسى است که توانِ به
دست آوردن دوستان را ندارد، و ناتوانتر از او کسى است که دوستى به دست آرد و او را
از دست بدهد.
32- فریاد رسى
و فرح بخشىِ گرفتار

« مِنْ کَفّاراتِ الذُّنُوبِ الْعِظامِ إِغاثَةُ
الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفیسُ عَنِ الْمَکْرُوبِ.»

از کفّاره گناهان بزرگ،
فریاد خواه را به فریاد رسیدن، و غمگین را آسایش بخشیدن است.
33- نشانه کمال عقل
« إِذا
تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلامُ.»

چون خرد کمال گیرد، گفتار نقصان
پذیرد.
34- رابطه با
خدا

« مَنْ أَصْلَحَ ما بَیْنَهُ وَ بَیْنَ اللّهِ أَصْلَحَ اللّهُ ما
بَیْنَهُ وَ بَیْنَ النّاسِ وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللّهُ
لَهُ أَمْرَ دُنْیاهُ. وَ مَنْ کانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ واعِظٌ کانَ عَلَیْهِ مِنَ
اللّهِ حافِظٌ.»

آن که میان خود و خدا را اصلاح کند، خدا میان او و مردم را
اصلاح مىکند و آن که کار آخرتِ خود را درست کند، خدا کار دنیاى او را سامان دهد. و
آن که او را از خود بر خویشتن واعظى است، خدا را بر او حافظى است.
35- افراط و تفریط
« هَلَکَ
فِىَّ رَجُلانِ مُحِبٌّ غال وَ مُبْغِضٌ قال.»

دو تن به خاطر من هلاک شدند:
دوستى که اندازه نگاه نداشت و دشمنى که بغض ـ مرا ـ در دل کاشت.
36- روایت و درایت
«
إِعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعایَة لاعَقْلَ رِوایَة، فَإِنَّ
رُواةَ الْعِلْمِ کَثیرٌ، وَ رُعاتُهُ قَلیلٌ.»

هر گاه حدیثى را شنیدید آن
را با دقّت عقلى فهم و رعایت کنید، نه بشنوید و روایت کنید! که راویان علم بسیارند
و رعایت کنندگانِ آن اندک در شمار.
37- پاداش تارک گناه
« مَا الُْمجاهِدُ الشَّهیدُ فى سَبیلِ
اللّهِ بِأَعْظَمَ أَجْرًا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ، لَکادَ الْعَفیفُ أَنْ یَکُونَ
مَلَکًا مِنَ الْمَلائِکَةِ.»

مُزد جهادگرِ کشته در راه خدا بیشتر نیست از
مرد پارسا که ـ معصیت کردن ـ تواند ـ لیکن ـ پارسا ماند و چنان است که گویى پارسا
فرشته اى است از فرشته ها.
38- پایان ناگوار گناه
« أُذْکُرُوا انقِطاعَ اللَّذّاتِ وَ
بَقاءَ التَّبِعاتِ.»

به یاد آرید که لذّتها تمام شدنى است و پایان ناگوار
آن بر جاى ماندنى.
39- صفت
دنیا

« فى صِفَةِ الدُّنْیا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ.»

در
صفت دنیا فرموده است:مىفریبد و زیان مىرساند و مىگذرد.
40- دینداران آخر الزّمان
«
یَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ لا یَبْقى فیهِ مِنَ الْقُرْآنِ إِلاّ رَسْمُهُ وَ
مِنَ الاِْسْلامِ إِلاَّ اسْمُهُ. مَساجِدُهُمْ یَوْمَئِذ عامِرَةٌ مِنَ الْبِناءِ
خَرابٌ مِنَ الْهُدى. سُکّانُها وَ عُمّارُها شَرُّ أَهْلِ الاَْرْضِ، مِنْهُمْ
تَخْرُجُ الْفِتْنَةُ وَ إِلَیْهِمْ تَأْوِى الْخَطیئَةُ یَرُدُّونَ مَنْ شَذَّ
عَنْها فیها.

وَ یَسُوقُونَ مَنْ تَأَخَّرَ إِلَیْها.
یَقُولُ اللّهُ
تَعالى « فَبى حَلَفْتُ لاََبْعَثَنَّ عَلى أُولئِکَ فِتْنَةً أَتْرُکَ الْحَلیمَ
فیها حَیْرانَ» وَ قَدْ فَعَلَ. وَ نَحْنُ نَسْتَقیلُ اللّهَ عَثْرَةَ
الْغَفْلَةِ.»
مردم را روزگارى رسد که در آن از قرآن جز نشان نماند و از اسلام
جز نام آن، در آن روزگار ساختمان مسجدهاى آنان نو و تازه ساز است و از رستگارى
ویران. ساکنان و سازندگان آن مسجدها بدترین مردم زمین اند، فتنه از آنان خیزد و خطا
به آنان درآویزد.
آن که از فتنه به کنار ماند بدان بازش گردانند، و آن که از آن
پس افتد به سویش برانند.
خداى تعالى فرماید: « به خودم سوگند، بر آنان فتنه اى
بگمارم که بردبار در آن سرگردان مانَد» و چنین کرده است، و ما از خدا مىخواهیم از
لغزش غفلت درگذرد.


ولادت امام جواد(ع)

چهل حدیث اخلاقی از امام محمد
تقی علیه السلام :

1- نیاز مؤمن
به سه چیز

« أَلْمُؤْمِنُ یَحْتاجُ إِلى تَوْفیق مِنَ اللّهِ، وَ واعِظ
مِنْ نَفْسِهِ، وَ قَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ ».

مؤمن نیاز دارد به توفیقى
از جانب خدا، و به پندگویى از سوى خودش، و به پذیرش از کسى که او را نصیحت
کند.
2- استوار کن، آشکار
کن!

« إِظْهارُ الشَّىْءِ قَبْلَ أَنْ یُسْتَحْکَمَ مَفْسَدَةٌ لَهُ
».

اظهار چیزى قبل از آن که محکم و پایدار شود سبب تباهى آن
است.
3- کیفیّت بیعت زنان با
رسول خدا(صلى الله علیه وآله)

« کانَتْ مُبایَعَةُ رَسُولِ اللّهِ(صلى
الله علیه وآله وسلم) النِّساءَ أَنْ یَغْمِسَ یَدَهُ فى إِناء فیهِ ماءٌ ثُمَّ
یُخْرِجُها وَ تَغْمِسُ النِّساءُ بِأَیْدیهِنَّ فى ذلِکَ الاِْناءِ بِالاِْقْرارِ
وَ الاِْیمانِ بِاللّهِ وَ التَّصْدیقِ بِرَسُولِهِ عَلى ما أَخَذَ عَلَیْهِنَّ
».

بیعت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) با زنان این چنین بود که آن حضرت
دستش را در ظرف آبى فرو مىبرد و بیرون مىآورد و زنان [نیز] با اقرار و ایمان به خدا
و رسولش، دست در آن ظرف آب فرو مىکردند، به قصد تعهّد آنچه بر آنها لازم
بود.
4- قطع نعمت، نتیجه
ناسپاسى

« لا یَنْقَطِعُ الْمَزیدُ مِنَ اللّهِ حَتّى یَنْقَطِعَ
الشُّکْرُ مِنَ الْعِبادِ ».

افزونى نعمت از جانب خدا بریده نشود تا آن
هنگام که شکرگزارى از سوى بندگان بریده شود.
5- تأخیر در توبه
« تَأخیرُ التَّوْبَةِ إِغْتِرارٌ وَ
طُولُ التَّسْویفِ حَیْرَةٌ، وَ الاِْعْتِذارُ عَلَى اللّهِ هَلَکَةٌ وَ
الاِْصْرارُ عَلَى الذَّنْبِ أَمْنٌ لِمَکْرِ اللّهِ « فَلا یَأْمَنُ مَکْرَ اللّهِ
إِلاَّ الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ» ».

(سوره اعراف، آیه 99) به تأخیر انداختن
توبه نوعى خودفریبى است، و وعده دروغ دادن نوعى سرگردانى است، و عذرتراشى در برابر
خدا نابودى است، و پا فشارى بر گناه آسودگى از مکر خداست. « از مکر خدا آسوده
نباشند جز مردمان زیانکار.»
6- نامه امام جواد به دوستش
« کَتَبَ إِلى بَعْضِ
أَوْلِیائِهِ: أَمّا هذِهِ الدُّنْیا فَإِنّا فیها مُغْتَرَفُونَ وَ لکِنْ مَنْ
کانَ هَواهُ هَوى صاحِبِهِ وَ دانَ بِدینِهِ فَهُوَ مَعَهُ حَیْثُ کانَ وَ
الاْخِرَةُ هِىَ دارُ الْقَرارِ ».

امام جواد(علیه السلام) به یکى از
دوستانش نوشت: امّا در این دنیا ما زیر فرمان دیگرانیم، ولى هر که خواسته او خواسته
امامش و متدیّن به دین او باشد، هر جا که باشد با اوست و دنیاى دیگر سراى جاودان
است.
7- مسئولیت گوش
دادن

« مَنْ أَصْغى إِلى ناطِق فَقَدْ عَبَدَهُ، فَإِنْ کانَ النّاطِقُ
عَنِ اللّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللّهَ وَ إِنْ کانَ النّاطِقُ یَنْطِقُ عَنْ لِسانِ
إِبْلیسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلیسَ ».

هر که گوش به گوینده اى دهد به راستى که
او را پرستیده، پس اگر گوینده از جانب خدا باشد در واقع خدا را پرستیده و اگر
گوینده از زبان ابلیس سخن گوید، به راستى که ابلیس را پرستیده است.
8- پسندیدن، در حکمِ پذیرفتن
«
مَنْ شَهِدَ أَمْرًا فَکَرِهَهُ کانَ کَمَنْ غابَ عَنْهُ، وَ مَنْ غابَ عَنْ أَمْر
فَرَضِیَهُ کانَ کَمَنْ شَهِدَهُ ».

کسى که در کارى حاضر باشد و آن را ناخوش
دارد، مانند کسى است که غایب بوده، و هر که در کارى حاضر نباشد، ولى بدان رضایت
دهد، مانند کسى است که خود در آن بوده است.
9- نوشته امام جواد(علیه
السلام)
« إِنَّ أَنْفُسَنا وَ أَمْوالَنا مِنْ مَواهِبِ اللّهِ
الْهَنیئَةِ وَ عَواریهِ الْمُسْتَوْدَعَةِ یُمَتِّعُ بِما مَتَّعَ مِنْها فى
سُرُور وَ غِبْطَة وَ یَأْخُذُ ما أَخَذَ مِنْها فى أَجْر وَ حِسْبَة فَمَنْ غَلَبَ
جَزَعُهُ عَلى صَبْرِهِ حَبِطَ أَجْرُهُ وَ نَعُوذُ بِاللّهِ مِنْ ذلِکَ
».

حضرت جوادالأئمّه(علیه السلام) به خطّ خود نوشت:جان و دارایى ما از
بخششهاى گواراى خداست و عاریه و سپرده اوست، هر آنچه را که به ما ببخشد، مایه خوشى
و شادى است و هر آنچه را بگیرد، اجر و ثوابش باقى است. پس هر که جزعش بر صبرش غالب
شود اجرش ضایع شده و از این [صفت] به خدا پناه مىبریم.
10- دوستى با دوستان خدا و دشمنى با
دشمنان خدا
« أَوْحَى اللّهُ إِلى بَعْضِ الاَْنْبِیاءِ: أَمّا زُهْدُکَ
فِى الدُّنْیا فَتُعَجِّلُکَ الرّاحَةَ، وَ أَمّا إِنْقِطائُکَ إِلَىَّ
فَیُعَزِّزُکَ بى، وَ لکِنْ هَلْ عادَیْتَ لى عَدُوًّا وَ والَیْتَ لى وَلِیًّ
».

خداوند به یکى از انبیا وحى کرد: امّا زهد تو در دنیا شتاب در آسودگى است
و امّا رو کردن تو به من، مایه عزّت توست، ولى آیا با دشمن من دشمنى، و با دوست من
دوستى کردى؟
11-موعظه اى
جامع
« تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ أَعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ
الشَّهَواتِ وَ خالِفِ الْهَوى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ
اللّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ ».

صبر را بالش کن، و فقر را در آغوش گیر،
و شهوات را ترک کن، و با هواى نفس مخالفت کن و بدان که از دیده خدا پنهان نیستى، پس
بنگر که چگونه اى.
12- پاسخ
به یک سؤال فقهى
« قالَ الْمَأْمُونُ لِیَحْیَى بْنِ أَکْثَمَ: إِطْرَحْ
عَلى أَبى جَعْفَر مُحَمَّدِ بْنِ الرِّضا(علیهما السلام) مَسأَلَةً تَقْطَعُهُ
فیها. فَقالَ یا أَبا جَعْفَر ما تَقُولُ فى رَجُل نَکَحَ امْرَأَةً عَلى زِنًا
أَیَحِلُّ أَنْ یَتَزَوَّجَها؟ فَقالَ(علیه السلام): یَدَعُها حَتّى یَسْتَبْرِئَها
مِنْ نُطْفَتِهِ وَ نُطْفَةِ غَیْرِهِ، إِذْ لا یُؤْمَنُ مِنْها أَنْ تَکُونَ قَدْ
أَحْدَثَتْ مَعَ غَیْرِهِ حَدَثًا کَما أَحْدَثَتْ مَعَهُ. ثُمَّ یَتَزَوَّجُ بِها
إِنْ أَرادَ، فَإِنَّما مَثَلُها مَثَلُ نَخْلَة أَکَلَ رَجُلٌ مِنْها حَرامًا
ثُمَّ اشْتَریها فَأَکَلَ مِنْها حَلالاً فَانْقَطَعَ یَحْیى ».

مأمون به
یحیى بن اکثم گفت:مسـأله اى براى ابى جعفر (امام محمّد تقى) عنوان کن که در آن
بمـاند و پـاسخى نتواند! آن گاه یحیى گفت: اى اباجعفر! چه گویى درباره مردى که با
زنى زنا کرده، آیا رواست که او را به زنى گیرد؟امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: او
را وانهد تا از نطفه وى و نطفه دیگرى پاک گردد، زیرا بعید نیست که با دیگرى هم
آمیزش کرده باشد. پس از آن، اگر خواست او را به زنى گیرد، زیرا که مَثَل او مانند
مَثَل درخت خرمایى است که مردى به حرام از آن خورده، سپس آن را خریده و به حلال از
آن خورده است. یحیى درمانده شد!
13- عالمانِ غریب!
« أَلْعُلَماءُ غُرَباءُ لِکَثْرَةِ
الْجُهّالِ ».

عالمان، به سببِ زیادى جاهلان، غریباند!
14- در جواب یک معمّاى فقهى
«
یا أَبا مُحَمَّد ما تَقُولُ فى رَجُل حَرُمَتْ عَلَیْهِ امْرَأَةٌ بِالْغَداةِ وَ
حَلَّتْ لَهُ ارْتِفاعَ النَّهارِ وَ حَرُمَتْ عَلَیْهِ نِصْفَ النَّهارِ، ثُمَّ
حَلَّتْ لَهُ الظُّهْرَ ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَیْهِ الْعَصْرَ، ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ
المَغْرِبَ، ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَیْهِ نِصْفَ اللَّیلِ ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ
الْفَجْرَ، ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَیْهِ ارتِفاعَ النَّهارِ، ثُمَّ حَلَّتْ لَهُ نِصْفَ
النَّهارِ؟ فَبَقِىَ یَحْیى وَ الفُقَهاءُ بُلْسًا خُرْسًا!فَقالَ الْمَأْمُونُ: یا
أَبا جَعْفَر أَعَزَّکَ اللّهُ بَیِّنْ لَنا هذا؟ فَقالَ(علیه السلام): هذا رَجْلٌ
نَظَرَ إِلى مَمْلُوکَة لا تَحِلُّ لَهُ، إِشْتَریها فَحَلَّتْ لَهُ. ثُمَّ
أَعْتَقَها فَحَرُمَتْ عَلَیْهِ، ثُمَّ تَزَوَّجَها فَحَلَّتْ لَهُ، فَظاهَرَ
مِنْها فَحَرُمَتْ عَلَیْهِ. فَکَفَّرَ الظِّهارَ فَحَلَّتْ لَهُ، ثُمَّ طَلَّقَها
تَطْلیقَةً فَحَرُمَتْ عَلَیْهِ، ثُمَّ راجَعَها فَحَلَّتْ لَهُ، فَارْتَدَّ عَنِ
الاِْسْلامِ فَحَرُمَتْ عَلَیْهِ، فَتابَ وَ رَجَعَ إِلَى الاِْسْلامِ فَحَلَّتْ
لَهُ بِالنِّکاحِ الاَْوَّلِ، کَما أَقَرَّ رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله
وسلم) نِکاحَ زَیْنَبَ مَعَ أَبِى الْعاصِ بْنِ الرَّبیعِ حَیْثُ أَسْلَمَ عَلَى
النِّکاحِ الاَْوَّلِ.

امام جواد(علیه السلام) به یحیى بن اکثم فرمود:اى ابا
محمّد! چه گویى درباره مردى که بامداد زنى بر وى حرام بود و روز که برآمد بر او
حلال شد، نیمه روزش حرام شد و هنگام ظهرش حلال گردید و وقت عصر بر او حرام شد و
مغربش حلال گردید و نیمه شب بر او حرام شد و سپیده دم بر وى حلال شد و روز که برآمد
بر او حرام شد و نیمه روز بر او حلال گردید. یحیى و دیگر فقها در برابر او حیران
گردیده و از کلام باز ماندند!مأمون گفت: یا اباجعفر! خداى عزیزت بدارد. این مسأله
را براى ما بیان کن.
امام(علیه السلام) فرمود:این مردى است که به کنیزک دیگرى
نگاه کرده و او را خریده و بر وى حلال شده، سپس آزادش کرده و بر او حرام شده سپس او
را به زنى گرفته و بر او حلال شده و ظهارش کرده و بر او حرام شده و کفارّه ظهار
داده و حلال شده و سپس یک بار طلاقش داده و حرام شده، سپس به او رجوع کرده و حلال
شده، پس آن مرد از اسلام برگشته و زن بر او حرام شده و باز توبه کرده و به اسلام
برگشته و به همان نکاح سابق بر او حلال شده، چنان که رسول خدا(صلى الله علیه وآله
وسلم) زینب را به ابىالعاص بن ربیع که مسلمان شد، به همان نکاح اوّل تسلیم
نمود.
15- پاسخ مبسوط امام
جواد به یک سؤال فقهىِ حجّ
« قالَ الْمأْمُونُ: یا یَحْیى سَلْ أَبا
جَعْفَر عَنْ مَسْأَلَة فِى الْفِقْهِ لِتَنْظُرَ کَیْفَ فِقْهُهُ؟ فَقالَ یَحْیى:
یا أَبا جَعْفَر أَصْلَحَکَ اللّهُ ما تَقُولُ فى مُحْرِم قَتَلَ صَیْدًا؟ فَقالَ
أَبُو جَعْفَر(علیه السلام):قَتَلَهُ فى حِلٍّ أَوْ حَرَم، عالِمًا أَوْ جاهِلاً،
عَمْدًا أَوْ خَطَأً، عَبْدًا أَوْ حُرًّا صَغیرًا أَوْ کَبیرًا، مُبْدِئًا أَوْ
مُعیدًا، مِنْ ذَواتِ الطَّیْرِ أَوْ غَیْرِهِ؟مِنْ صِغارِ الطَّیْرِ أَوْ
کِبارِهِ. مُصِرًّا أَوْ نادِمًا بِاللَّیْلِ أَوْ فى أَوْکارِها أَوْ بِالنَّهارِ
وَ عَیانًا، مُحْرِمًا لِلْحَجِّ أَوْ لِلْعُمْرَةِ؟قالَ : فَانْقَطَعَ یَحْیى
إِنْقِطاعًا لَمْ یَخْفَ عَلى أَحَد مِنْ أَهْلِ الَْمجْلِسِ إِنْقِطاعُهُ وَ
تَحَیَّرَ النّاسُ عَجَبًا مِنْ جَوابِ أَبِى جَعْفَر(علیه السلام).
...فَقالَ
الْمأْمُونُ: یا أَبا جَعْفَر إِنْ رَأَیْتَ أَنْ تُعَرِّفَنا ما یَجِبُ عَلى کُلِّ
صِنْف مِنْ هذِهِ الاَْصْنافِ فى قَتْلِ الصَّیْدِ؟فَقالَ(علیه السلام): إِنَّ
الُمحْرِمَ إِذا قَتَلَ صَیْدًا فِى الْحِلِّ وَ کانَ الصَّیْدُ مِنْ ذَواتِ
الطَّیْرِ مِنْ کِبارِها فَعَلَیْهِ الْجَزاءُ مُضاعَفًا. وَ إِنْ قَتَلَ فَرْخًا
فِى الْحِلِّ فَعَلَیْهِ حَمَلٌ قَدْ فُطِمَ فَلَیْسَتْ عَلَیْهِ الْقیمَةُ
لاَِنـَّهُ لَیْسَ فِى الْحَرَمِ. وَ إِذا قَتَلَهُ فِى الْحَرَمِ فَعَلَیْهِ
الْحَمَلُ وَ قیمَةُ الْفَرْخِ. وَ إِنْ کانَ مِنَ الْوَحْشِ فَعَلَیْهِ فى حِمارِ
الْوَحْشِ بَقَرَةٌ وَ إِنْ کانَ نَعامَةً فَعَلَیْهِ بَدَنَةٌ. فَإِنْ لَمْ
یَقْدِرْ فَإِطْعامُ سِتّینَ مِسْکینًا. فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَصُمْ
ثَمانِیَةَ عَشَرَ یَوْمًا. وَ إِنْ کانَ بَقَرَةً فَعَلَیْهِ بَقَرَةٌ، فَإِنْ
لَمْ یَقْدِرْ فَلْیُطْعِمْ ثَلاثینَ مِسْکینًا، فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ فَلْیَصُمْ
تِسْعَةَ أَیّام. وَ إِنْ کانَ ضَبْیًا فَعَلَیْهِ شاةٌ، فَإِنْ لَمْ یَقْدِرْ
فَلْیُطْعِمْ عَشَرَةَ مَساکینَ، فَإِنْ لَمْ یَجِدْ فَلْیَصُمْ ثَلاثَةَ
أَیّام.
وَ إِنْ أَصابَهُ فى الْحَرَمِ فَعَلَیْهِ اْلْجَزاءُ مُضاعَفًا «
هَدْیًا بالِغَ الْکَعْبَةِ» حَقًّا واجِبًا أَنْ یَنْحَرَهُ إِنْ کانَ فى حَجٍّ
بِمِنًى حَیْثُ یَنْحَرُ النّاسُ. وَ إِنْ کانَ فى عُمْرَة یَنْحَرُهُ بِمَکَّةَ فى
فِناءِ الْکَعْبَةِ وَ یَتَصَدَّقُ بِمِثْلِ ثَمَنِهِ حَتّى یَکُونَ مُضاعَفًا، وَ
کَذلِکَ إِذا أَصابَ أَرْنَبًا أَوْ ثعْلَبًا فَعَلَیْهِ شاةٌ وَ یَتَصَدَّقُ
بِمِثْلِ ثَمَنِ شاة. وَ إِنْ قَتَلَ حَمامًا مِنْ حَمامِ الْحَرَمِ فَعَلَیْهِ
دِرْهَمٌ یَتَصَدَّقُ بِهِ. وَ دِرْهَمٌ یَشْتَرى بِهِ عَلَفًا لِحَمامِ الْحَرَمِ.
وَ فِى الْفَرْخِ نِصْفُ دِرْهَم. وَ فِى الْبَیْضَةِ رُبْعُ دِرْهَم وَ کُلُّ ما
أَتى بِهِ الُمحْرِمُ بِجَهالَة أَوْ خَطَإ فَلا شَىْءَ عَلَیْهِ إِلاَّ الصَّیْدَ.
فَإِنَّ عَلَیْهِ فیهِ الْفِداءَ بِجَهالَة کانَ أَمْ بِعِلْم، بِخَطَإ کانَ أَمْ
بِعَمْد. وَ کُلُّ ما أَتى بِهِ الْعَبْدُ فَکَفّارَتُهُ عَلى صاحِبِهِ مِثْلُ ما
یَلْزَمُ صاحِبَهُ. وَ کُلُّ ما أَتى بِهِ الصَّغیرُ الَّذى لَیْسَ بِبالِـغ فَلا
شَىْءَ عَلَیْهِ. فَإِنْ عادَ فَهُوَ مِمَّنْ یَنْتَقِمُ اللّهُ مِنْهُ. وَ إِنْ
دَلَّ عَلَى الصَّیْدِ وَ هُوَ مُحْرِمٌ وَ قُتِلَ الصَّیْدُ فَعَلَیْهِ فیهِ
الْفِداءُ. وَ المُصِّرُّ عَلَیْهِ یَلْزَمُهُ بَعْدَ الْفِداءِ الْعُقُوبَةُ فِى
الاْخِرَةِ. وَ النّادِمُ لا شَىْءَ عَلَیْهِ بَعْدَ الْفِداءِ فِى الاْخِرَةِ. وَ
إِنْ أَصابَهُ لَیْلاً أَوْکارَها خَطَأً فَلا شَىْءَ عَلَیْهِ إِلاّ أَنْ
یَتَصَیَّدَ بِلَیْل أَوْ نَهار فَعَلَیْهِ فیهِ الْفِداءُ، وَ الُْمحْرِمُ
لِلْحَجِّ یَنْحَرُ الْفِداءَ بِمَکَّةَ.

مأمون به یحیى بن اکثم گفت: از
ابوجعفر (امام محمد تقى) مسأله اى فقهى بپرس تا بنگرى در فقه چگونه است.
یحیى
گفت: اى ابا جعفر! خدا کارت را رو به راه کند، چه مىگویى درباره مُحرمى که شکارى را
کشته است؟امام جواد(علیه السلام) گفت: آن صید را در حِلّ کشته یا در حَرَم؟ عالم
بوده یا جاهل؟ به عمد بوده یا به خطا؟ آن مُحْرم بنده بوده یا آزاد؟ صغیر بوده یا
کبیر؟ نخستین صید او بوده یا صید دوباره او؟ آن صید پرنده بوده یا غیر آن؟ پرنده
کوچک بوده یا بزرگ؟ مُحرم باز قصدِ صیدِ پرنده دارد و مُصِّر است یا تائب؟ این صید
در شب بوده و از آشیانه بوده یا در روز و آشکارا؟ مُحرم براى حجّ بوده یا
عُمره؟راوى گوید: یحیى بن اکثم طورى واماند که واماندگىاش بر احدى از اهل مجلس
پوشیده نماند و همه مردم از جواب امام جواد(علیه السلام)در شگفت ماندند.
بعد از
آن که مردم پراکنده شدند، مأمون گفت: اى اباجعفر! اگر صلاح بدانى، آنچه را که بر هر
صنف از این اصناف در قتل صید، واجب است به ما بشناسان! امام جواد(علیه السلام) در
پاسخ فرمود:چون مُحرم، صیدى از پرنده هاى بزرگ را در حِلّ بکشد، یک گوسفند کفّاره
بر او باشد. و اگر در حرم باشد کفّاره دوچندان است. و اگر جوجه اى را در حلّ بکشد
برّه از شیر گرفته اى بر اوست و بها بر او نیست چون در حرم نبوده است. و اگر در حرم
باشد برّه و بهاى جوجه هر دو به عهده اوست. و اگر آن صید حیوان وحشى باشد، در گورخر
وحشى گاوى باید. و اگر شتر مرغ است یک شتر باید. و اگر نتواند شصت مسکین را اطعام
کند. و اگر آن را هم نتواند هجده روز روزه بدارد. و اگر شکار، گاو باشد بر او گاوى
است. و اگر نتواند سى مسکین را طعام بدهد. و اگر آن را هم نتواند نُه روز روزه
بگیرد. و اگر آهو باشد یک گوسفند بر اوست، و اگر نتواند ده مسکین را طعام دهد. و
اگر نتواند سه روز را روزه بدارد. و اگر در حرم شکارش کرده کفّاره دوچندان است و
باید آن را به کعبه رساند و قربانى کند و حقِّ واجب است که اگر در احرام حجّ باشد،
کفّاره را در منى بکشد آنجا که قربانگاه مردم است. و اگر در عمره باشد در مکّه و در
پناه کعبه بکشد. و به اندازه بهایش هم صدقه بدهد تا دو چندان باشد. و همچنین اگر
خرگوشى یا روباهى صید کند یک گوسفند بر اوست و به اندازه بهایش هم باید صدقه بدهد.
و اگر یکى از کبوتران حرم را بکشد یک درهم صدقه دهد و درهم دیگرى هم دانه بخرد براى
کبوتران حرم. و اگر جوجه باشد نیم درهم. و اگر تخم باشد یک چهارم درهم. و هر خلافى
که مُحرم از راه نادانى و یا خطا مرتکب شود کفّاره ندارد، جز همان صید که کفّاره
دارد، جاهل باشد یا عالم، خطا باشد یا عمد. و هر خلافى بنده کند تمام کفّارهاش بر
مولاى اوست. و هر خلافى کودک نابالغ کند چیزى بر او نیست. و اگر بار دوّمِ صید او
باشد خدا از او انتقام کشد [و کفّاره ندارد]. اگر مُحرم شکار را به دیگرى نشان بدهد
و او آن را بکشد کفّاره بر اوست. و آن که اصرار دارد و توبه نکرده پس از کفّاره،
عذاب آخرت هم دارد. و اگر پشیمان است پس از کفّاره، عذاب آخرت ندارد. اگر شبانه از
آشیانه به خطا شکار کرده چیزى بر او نیست، مگر قصد شکار داشته باشد. و اگر عمداً
شکار کند، در شب باشد یا روز، کفّاره بر اوست. و آن که مُحرم به حجّ است باید
کفّاره را در مکّه قربانى کند. 16- سرچشمه دانش على(علیه السلام)
« عَلَّمَ
رَسُولُ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) عَلِیًّا(علیه السلام) أَلْفَ کَلِمَة،
کُلُّ کَلِمَة یَفْتَحُ أَلْفَ کَلِمَة ».
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله
وسلم)، هزار کلمه [از علوم را] به على(علیه السلام)آموخت که از هر کلمه اى هزار
کلمه منشعب مىشد.
17- سفارش
پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) به فاطمه(علیها السلام)
« إِنَّ رَسُولَ
اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) قالَ لِفاطِمَةَ(علیها السلام): إِذا أَنـَامِتُّ
فَلا تُخْمِشى عَلَىَّ وَجْهًا، وَ لاتُرْخى عَلَىَّ شَعْرًا، وَ لا تُنادى
بِالْوَیْلِ وَ لا تُقیمى عَلَىَّ نائِحَةً، ثُمَّ قالَ: هذَا الْمَعْرُوفُ الَّذى
قالَ اللّهُ عَزّوَجَلَّ فى کِتابِهِ « وَ لا یَعْصینَکَ فى مَعْرُوف» (سوره
ممتحنه، آیه 12)

رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به فاطمه(علیها السلام)
گفت:وقتى که من از دنیا رفتم به خاطر من صورت را نخراش، و مو را پریشان منماى، و
واویلا نکن و بر من نوحه نخوان، سپس فرمود: این همان معروفى است که خداوند عزّوجلّ
در کتابش فرموده: « و تو را در معروفى نافرمانى نکنند.»
18- مهدى منتظَر
« إِنَّ
الْقائِمَ مِنّا هُوَ الْمَهْدِىُّ الَّذى یَجِبُ أَنْ یُنْتَظَرَ فى غَیْبَتِهِ وَ
یُطاعَ فى ظُهُورِهِ، وَ هُوَ الثّالِثُ مِنْ وُلْدى ».

همانا قائم از ماست
او همان مهدىاى است که واجب است در زمان غیبتش منتظرش باشند و در وقت ظهورش اطاعتش
کنند و او سومین نفر از اولاد من است.
19- دیدار با دوستان
« مُلاقاتُ الاِْخْوانِ نَشْرَةٌ وَ
تَلْقیحٌ لِلْعَقْلِ وَ إِنْ کانَ نَزْرًا قَلیل ».

ملاقات و زیارت برادران
سبب گسترش و بارورى عقل است، اگرچه کم و اندک باشد.
20- هواى نفس
« مَنْ أَطاعَ
هَواهُ أَعْطى عَدُوَّهُ مُناهُ ».

کسى که فرمان هواى نفس خویش را بَرَد،
آرزوى دشمنش را برآوَرَد.
21- مرکب شهوت
« راکِبُ الشَّهَواتِ لا تُسْتَقالُ لَهُ
عَثْرَةٌ ».

کسى که بر مرکب شهوات سوار است، از لغزش درامان نخواهد
ماند.
22- متمسّکین به
خدا
« کَیْفَ یُضیعُ مَنْ أَللّهُ کافِلُهُ، وَ کَیْفَ یَنْجُوا مَنْ
أَللّهُ طالِبُهُ وَ مَنِ انْقَطَعَ إِلى غَیْرِ اللّهِ وَکَلَهُ اللّهُ إِلَیْهِ
».

چگونه ضایع مىشود کسى که خدا، عهده دار و سرپرست اوست؟ و چگونه فرار
مىکند کسى که خدا جوینده اوست؟ کسى که از خدا قطع رابطه کند و به دیگرى توکّل
نماید، خداوند او را به همان شخص واگذار نماید.
23- شناخت آغاز و انجام
« مَنْ
لَمْ یَعْرِفِ الْمَوارِدَ أَعْیَتْهُ الْمَصادِرُ ».

کسى که محلّ ورود را
نشناسد، از یافتن محلّ خروج درمانده گردد.
24- نتیجه تلاش استوار
«
إِتَّئِدْ تُصِبْ أَوْ تَکِدّ ».

سخت بکوش تا به مقصود دست یابى، و گرنه در
رنج فرومانى.
25- سپاسِ
نعمت
« نِعْمَةٌ لا تُشْکَرُ کَسَیِّئَة لا تُغْفَرُ ».

نعمتى که
براى آن شکرگزارى نشود، مانند گناهى است که آمرزیده نگردد.
26- سازش با مردم
« مَنْ
هَجَرَ الْمُدارةَ قارَبَهُ الْمَکْرُوهَ ».

کسى که سازش و مدارا با مردم را
رها کند، ناراحتى به او روى مىآورد.
27- نتیجه کارِ بدونِ آگاهى
« مَنْ عَمِلَ عَلى غَیْرِ عِلْم
ما یُفْسِدُ أَکْثَرُ مِمّا یُصْلِحُ ».

کسى که کارى را بدون علم و دانش
انجام دهد، اِفسادش بیش از اِصلاحش خواهد بود.
28- قضاى حتمى
« إِذا نَزَلَ
الْقَضاءُ ضاقَ الْفَضاءُ ».

چون قضاى الهى فرود آید، عرصه بر آدمى تنگ
آید.
29- افشاگرى
زمان
« أَلاَْیّامُ تَهْتِکُ لَکَ الاَْمْرَ عَنِ الاَْسْرارِ
الْکامِنَةِ ».

روزگار و گذشت زمان، پرده از روى کارهاى نهفته
برمىدارد.
30- دقّت و
خودپایى
« أَلتَّحَفُّظُ عَلى قَدْرِ الْخَوْفِ ».

خود را پاییدن
به اندازه ترس است.
31- چنین
مباش!
« لا تَکُنْ وَلِیًّا لِلّهِ فِى الْعَلانِیَةِ، عَدُوًّا لَهُ فِى
السِّـرِّ ».

در ظاهر دوست خدا و در باطن دشمن او مباش.
32- چهار عاملِ محرّک
«
أَرْبَعُ خِصال تَعَیَّنَ الْمَرْءَ عَلَى الْعَمَلِ: أَلصِّحَّةُ وَ الْغِنى وَ
الْعِلْمُ وَ التَّوْفیقُ ».

چهار چیز است که شخص را به کار وا مىدارد:
سلامت، بىنیازى، دانش و توفیق.
33- رضایتى که در حکم عمل است
« أَلْعالِمُ بِالظُّلْمِ وَ
الْمُعینُ عَلَیْهِ وَ الرّاضى بِهِ، شُرَکاءُ ».

کسى که آگاه به ظلم است و
کسى که کمک کننده بر ظلم است و کسى که راضى به ظلم است، هر سه شریکاند.
34- گناهان مرگ خیز
« مَوْتُ
الاِْنْسانِ بِالذُّنُوبِ أَکْثَرُ مِنْ مَوْتِهِ بِالاَْجَلِ وَ حَیاتُهُ
بِالْبِّرِ أَکْثَرُ مِنْ حَیاتِهِ بِالْعُمْرِ ».

مرگ آدمى به سبب گناهان،
بیشتر است از مرگش به واسطه اَجَل، و زندگى و ادامه حیاتش به سبب نیکوکارى، بیشتر
است از حیاتش به واسطه عمر طبیعى.
35- عوامل جلب محبّت
« ثَلاثُ خِصال تُجْلَبُ بِهَا
المَوَدَّةُ: أَلاِْنْصافُ وَ الْمُعاشَرَةُ وَالْمُواساةُ فِى الشِّدَّةِ وَ
الاِْنْطِواءُ عَلى قَلْب سَلیم ».

سه چیز است که به وسیله آن دوستى حاصل
گردد:انصاف، و معاشرت و همیارى در وقت سختى، و سپرى نمودن عمر با قلب
پاک.
36- اعتماد به خدا،
نردبان ترقّى
« أَلثِّقَةُ بِاللّهِ ثَمَنٌ لِکُلِّ غال وَ سُلَّمٌ إِلى
کُلِّ عال ».

اعتماد به خداوند بهاى هر چیز گرانبها و نردبان هر امر بلند
مرتبه اى است.
37- سرعت
تقرّب، با دلهاى پاک
« أَلْقَصْدُ إِلَى اللّهِ تَعالى بِالْقُلُوبِ
أَبْلَغُ مِنْ إِتْعابِ الْجَوارِحِ بِالاَْعْمالِ ».

با دلها به سوى خداوند
متعال آهنگ نمودن، رساتر از به زحمت انداختن اعضا با اعمال است.
38- پرهیز از آدمِ شَرور
«
إِیّاکَ وَ مُصاحَبَةَ الشَّریرِ فَإِنَّهُ کَالسَّیْفِ الْمَسْلُولِ یَحْسُنُ
مَنْظَرُهُ وَیَقْبَحُ أَثَرُهُ ».

از همـراهى و رفاقت بـا آدم شَرور و
بـدجنس بپـرهیز، زیرا که او ماننـد شمشیر بـرهنه است کـه ظاهـرش نیکـو و اثرش زشت
است.
39- مانعِ خیر، دشمن آدمى است
« قَدْ
عاداکَ مَنْ سَتَرَ عَنْکَ الرُّشْدَ إِتِّباعًا لِما تَهْواهُ ».

کسى که به
خاطر هواى نفسش هدایت و ترقّى را از تو پوشیده داشته، حقّا که با تو دشمنى ورزیده
است.
40- اسباب رضوان خدا و
رضایت آدمى
« ثَلاثٌ یَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّهِ
تَعالى:کَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ، وَلینُ الْجانِبِ، وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ وَ
ثَلاثٌ مَنْ کُنَّ فیهِ لَمْ یَنْدَمْ: تَرْکُ الْعَجَلَةِ وَ الْمَشْوَرَةِ وَ
التَّوَکُلِّ عَلَى اللّهِ عِنْدَ الْعَزْمِ ».

سه چیز است که رضوان خداوند
متعال را به بنده مىرساند:1 ـ زیادى استغفار،2 ـ نرم خو بودن،3 ـ و زیادى صدقه. و
سه چیز است که هر کس آن را مراعات کند، پشیمان نشود:1 ـ ترک نمودن عجله،2 ـ مشورت
کردن،3 ـ و به هنگام تصمیم، توکّل بر خدا نمودن.