سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسلام ناب

یادداشت

هفته نامه‏ی پنجره در دو یا سه شماره‏ی قبل، نوشته‏ای از این جانب منتشر کرد در معرّفیِ کتاب مقام عقل اثر استاد علّامه محمّدرضا حکیمی. متن کامل نوشته‏ی بنده که پنجره، بخش‏هایی از آن را منتشر کرد، به شرح ذیل است:

باسمه تعالی

سیری در «مقام عقل»

عقل ، ابزار شناخت است ولی از دیرباز ، کوشش‌های فراوانی برای شناختِ حقیقت و جایگاهِ آن صورت گرفته است. آنچه در این نوشتار به اختصار بررسی شده ، جایگاه و تعریف عقل از دیدگاه مکتب تفکیک است به مناسبتِ معرّفیِ کتاب «مقام عقل» اثر استاد علّامه محمّدرضا حکیمی. هم‌چنین این نوشتار ، پاسخی است کوتاه به گروهی که در سال‌های اخیر ، ناجوان‌مردانه به اندیشه‌های متعالیِ وحیانی تاخته‌ و از سرِ بی‌اطّلاعی یا غرض‌ورزی ، اهل تفکیک را مخالف عقل و خردورزی معرّفی کرده‌ و گاه خواسته‌اند با تقطیع عبارات و یا تحریف مقاصدِ اندیشمندانِ این حوزه ، برای ادّعاهای باطل خویش سندسازی کنند.

بر صاحب‌نظران پوشیده نیست که متّهم کردنِ تفکیکیان به ستیز با عقل ، خود نوعی بی‌عقلی است زیرا مروّجان «تعقّل قرآنی» ، بزرگترین مدافعان «عقل سلیم» هستند و البتّه بزرگ‌ترین مخالفان «تفلسف‌«های وهم‌آلود. قرآن کریم بیش از هشتاد بار دعوت به تعقّل کرده و کتاب شریف کافی ، از مهم‌ترین کتب حدیث شیعه، با «کتابُ العقل و الجهل» آغاز شده است. بنا بر این اهل تفکیک ، مخالفِ عقل و ستیهنده با آن نیستند بلکه مدّعیانِ فلسفه‌دانی را به چالش می‌کشند که از کدام عقل سخن می‌گویید؟ عقلی که به حجّتِ ظاهری (انبیا و اوصیا) رهنمون می‌شود و لزوم اطاعت از ایشان را گوشزد می‌کند یا عقلی که می‌کوشد بی مددِ معصوم (ع) و هدایتِ او ، به درک عوالمِ وجود دست یازد؟

ما بر آنیم که بالاترین مرتبه‌ی عقل ، شناختِ انسان هادی و فروتنی در برابرِ تعالیم ، اوامر و نواهیِ اوست. عقل بشر ِعادی شهادت می‌دهد که قادر نیست از بسیاری از رازهای هستی پرده بردارد و به کائناتِ نادیدنی اِشراف یابد و حقایقِ عالَم و حتّی حقیقتِ اعراض را به درستی بشناسد و از احوال قبر و برزخ و قیامت آگاه گردد امّا قادر است در سیری منطقی و حرکتی استوار بی دخالت اوهام و اغراض ، نتایج زیر را حاصل کند:

-        مخلوق بودنِ عالَم و پیدایش جهان پس از نیستی

-        وجود خالقی حکیم ، مقتدر ، علیم و توانا

-        هدف‌دار بودنِ خلقت و سیرِ تکاملیِ هستی

-        ضرورت ارسال رُسُل از سوی خداوند حکیم برای هدایت انسان‌ها

-        معرفت به رسولانِ معصومِ حق از طریق آیات و معجزات

-        لزوم پیروی از معصوم(ع) و تسلیم در برابر اقوال و ارشادات وی

عقل بشر پس از تأمّلات جدّی و غور در آیات کائنات به حقایقِ فوق پی می‌برد و آن‌گاه سر در آستان وحی فرود می‌آورد و از فضای تنگ و تاریک مادّیّات و جهان پست آزاد می‌شود و با هدایت معصوم(ع) در لایتناهای هستی به پرواز در می‌آید.

عقل ، آن‌گونه که در کتاب ، سنّت و آثار بزرگان تفکیک ستایش شده ، در آثار دیگران ستوده نشده است. آیا تعاریفی چون عبارات زیر ، در کدام مرام فکری و مکتب معرفتی یافت می‌شود؟

قرآن

-        ...کذلکَ یُبَیِّنُ اللهَ آیاتِه ، لعلّکُم تعقِلون (بقره/ 242)... خداوند سخنان (آیات) خویش را این‌چنین بیان می‌کند ، تا شما در آن‌ها تعقّل کنید (و با عقل خود آن‌ها را دریابید)

-        إنّا أنزلنا قُرآناً عربیّاً ، لعلّکُم تَعقِلون (یوسف/ 2) ما قرآن را به زبان عربی (فصیح و روشن) فرو فرستادیم ، بدان امید که شما در آن تعقّل کنید.

-        إنّما یتذکّر اولوا الألباب (رعد/ 19 و زمر/ 9) تنها صاحبان عقل و خردند که (از شنیدن این سخنان و آیات) حقیقت‌ها را به یاد می‌آورند (و از حال غفلت بیرون می‌آیند).

-        وَ قالوا: لَو کُنّا نَسمَعُ أَو نَعقِلُ ما کُنّا فی‌ أصحابِ السَّعیر (مُلک/ 10) (دوزخیان) گفتند که اگر ما می‌شنیدیم یا خرد خود را به کار می‌انداختیم ، اکنون در قعر آتش نبودیم.

-        و...

·        درباره‌ی این موضوع بنیادین و مهم (تعقّل ، به کارگیریِ عقل) ، آیه‌های بسیاری آمده است که همه بر رجوع به عقل و استفاده از چشمه‌ی جوشانِ آن ، و عقلانی ساختنِ زندگی و نتیجه‌گیری و بهره‌وری از خرد ، به سختی تأکید می‌کنند ؛ و از بیکار گذاشتنِ عقل ، و گوش ندادن به ندای آن و پیروی نکردن از ارشادهای خرد ، به شدّت بر حذر می‌دارند.

این آیات ، هدایت‌طلبیِ درست و با نتیجه را ـ درباره‌ی شناخت حقیقت و زندگی و شیوه‌ی رفتار و کردار ـ نیز به استفاده از عقل و پیروی از راهنمایی و جهت‌بخشیِ آن منوط می‌دانند. و این همان حقیقتی است که فطرت بیدار انسانی نیز آن را به خوبی تأیید می‌کند. (ترجمه‌ی الحیاه، ج1، ص224)

پیامبر(ص)

-        إنّما یُدرَکُ الخَیرُ کُلُّه بالعَقل ، وَ لا دینَ لِمَن لا عَقلَ لَه (تُحَفُ العُقول/ ص44) انسان به وسیله‌ی خرد و عقل به نیکی‌ها همه دست می‌یابد. هر کس خرد ندارد ، دین ندارد.

-        أثنی قومٌ بحَضرَتِه (النّبیّ) علی رَجلٍ حتّی ذَکَروا جمیعَ خِصالِ الخَیر ، فقالَ ‌رَسولُ الله(ص) : «کَیفَ عقلُ الرّجُلِ؟» فقالوا : یا رسولَ الله! نُخبِرُکَ عنه بِاجْتِهادِه فی العِبادَهِ و أصنافِ الخَیرِ تَسأَلُنا عن عَقلِه؟! فقال : «إنَّ الأحمَقَ یُصیب بحُمقِهِ أعظَمَ مِن فُجورِ الفاجِر؛ و إنَُما یَرتَفِعُ العِبادُ غداً فی الدَّرَجاتِ و یَنالونَ الزُّلفی مِن رَبِّهم علی قَدرِ‌ عُقولِهم» (تُحَفُ العُقول/ ص44) گروهی در محضر پیامبر(ص) شخصی را ستودند و از همه‌ی خصلت‌های نیک او یاد کردند؛ پیامبر گفت : «عقلِ آن مرد چگونه است؟» گفتند : «ای پیامبر! ما با تو از کوشاییِ او در عبادت و دیگر خوبی‌های او سخن می‌گوییم و تو درباره‌ی عقل او از ما می‌پرسی؟ پیامبر گفت : «مرد احمق ، به سبب حماقت خود ، بیش از انسان گناهگار به گناه و نابکاری آلوده می‌گردد. فردای قیامت ، درجاتِ بندگان خدا و دست‌یابیِ ایشان به قرب و نزدیکیِ پروردگار به اندازه‌ی خردهای ایشان است».

-        ما قَسَمَ اللهُ لِلعِبادِ شیئاً افضلَ من العَقل ، فَنَومُ العاقلِ افضلُ مِن سَهَرِ الجاهِل... وَ لا بَعَثَ اللهُ نبیّاًَ و لا رسولاً حتّی یَستَکمِلُ العَقل... وَ لا بَلَغَ جمیعُ العابدین فی فضلِ عبادتِهم ما بلغَ العاقِل... (اصول کافی/ ج1، ص13) خداوند به مردمان چیزی بهتر از عقل نداده است. این است که خواب انسان عاقل (به کار برنده‌ی عقل) ، از شب‌بیداری ( و عبادتِ) انسان بی‌خرد بهتر است... خداوند هیچ پیامبری را برنینگیخت جز با عقل کامل... همه‌ی عابدان ـ با همه‌ی ارزشی که عبادتشان دارد ـ به مرتبه‌ی عاقلان و فرزانگان نمی‌رسند.

·        یعنی ، فرزانگانی که دین خدا را از سرِ اندیشه و عقل پذیرفته‌اند ، و خدای را با فرزانگی عبادت می‌کنند.

-        لِکُلِّ شَی‌ءٍ آلهٌ و عُدَّه ، و آلَهُ المؤمنِ و عُدَّتُهُ العَقل. و لِکُلّ شَی‌ءٍ مَطیَّه ، وَ مَطیَّهُ المَرءِ العَقل. و لِکُلِّ شَی‌ءٍ غایَه ، و غایَهُ العِبادَهِ العَقل. و لِکُلِّ قَومٍ راع ، و راعِی العابِدین العُقل. و لِکُلّ تاجِرٍ بِضاعَه ، و بِضاعَهُ المُجتَهِدین العَقل. و لِکُلّ خَرابٍ عماره ، و عِمارَهُ الآخِرَهِ العَقل. و لِکُلِّ سَفْرٍ فُسطاطٌ یَلجَأونَ ألیه ، و فُسطاطُ المُسلِمین العقل (بحار، ج1 ص95 از کتاب «کنزُالفوائد») برای هر چیزی ساز و برگی لازم است ، و ساز و برگِ مؤمن عقل است. هر چیزی را مرکوبی لازم است ، مرکوب انسان عقل است. هر چیزی را سرانجامی است ، سرانجام عبادت عقل است. هر گروهی را شبان و سرپرستی است ، شبان و سرپرست خداپرستان عقل است. هر بازرگانی را کالایی است ، کالای کوشندگان در راه خدا عقل است. هر ویرانیی را آبادانیی درخور است ، آبادانیِ آخرت به عقل است. و هر جمعِ مسافری را سایبانی و سرپناهی لازم است تا بدان پناه برند ، سایبان و سرپناه مسلمانان عقل است.

-        و...

·        این تعالیم والا به چه چیز اشاره می‌کند؟ آیا در آن‌ها می‌اندیشیم؟ معنای این سخنان این است که فرد مسلمان و جامعه‌ی اسلامی باید این‌چنین باشد ، باید عقل و خرد و فرزانگی و دانایی بر همه جای آن سایه گسترد و همه کار و همه چیز ، نمودار خرد و عقل و دانایی باشد ، نه نمودار تحجُّر و عوامزدگی و جمود. این است جامعه‌ی آرمانیِ اسلام ، و این است مسلمانِ تراز مکتب. و معلوم است که مراد از این‌همه سخن درباره‌ی عقل ، این نیست که همه‌ی آحاد مردم فلسفه بخوانند ، آن‌ هم این فلسفه‌ها؟! آیا از این همه تأکید قرآن و احادیث معتبر بر استفاده از عقل ، مقصود آن است که چند قرن بعد ، مسلمانان از راه فلسفه‌های عقلی ـ وهمی و اختلافی که به دست دشمنان اسلام وارد اسلام شد ، به عقل و تعقّل برسند؟ زهی غفلت ، یا لاتعهّدی!! (مقام عقل، ص235)