سفارش تبلیغ
صبا ویژن

اسلام ناب

نامه‏ی چارلی چاپلین به دخترش

ژرالدین دخترم:
اینجا شب است? یک شب نوئل. در قلعه کوچک من همه سپاهیان بی سلاح خفته اند.
نه برادر و نه خواهر تو و حتی مادرت ، بزحمت توانستم بی اینکه این پرندگان خفته را بیدار کنم ، خودم را به این اتاق کوچک نیمه روشن? به این اتاق انتظار پیش از مرگ برسانم . من از تو دورم، خیلی دور...... اما چشمانم کور باد ،اگر یک لحظه تصویر تو را از چشمان من دور کنند.

تصویر تو آنجا روی میز هست . تصویر تو اینجا روی قلب من نیز هست. اما تو کجایی؟ آنجا در پاریس افسونگر بر روی آن صحنه پر شکوه "شانزلیزه" میرقصی . این را میدانم و چنانست که گویی در این سکوت شبانگاهی ? آهنگ قدمهایت را می شنوم و در این ظلمات زمستانی? برق ستارگان چشمانت را می بینم.

شنیده ام نقش تو در نمایش پر نور و پر شکوه نقش آن شاهدخت ایرانی است که اسیر خان تاتار شده است. شاهزاده خانم باش و برقص. ستاره باش و بدرخش .اما اگر قهقهه تحسین آمیز تماشاگران و عطر مستی گلهایی که برایت فرستاده اند تو را فرصت هشیاری داد? در گوشه ای بنشین ? نامه ام را بخوان و به صدای پدرت گوش فرا دار . من پدر تو هستم? ژرالدین من چارلی چاپلین هستم . وقتی بچه بودی? شبهای دراز به بالینت نشستم و برایت قصه ها گفتم . قصه زیبای خفته در جنگل ?قصه اژدهای بیدار در صحرا? خواب که به چشمان پیرم می آمد? طعنه اش می زدم و می گفتمش برو .
من در رویای دختر خفته ام . رویا می دیدم ژرالدین? رویا.......

رویای فردای تو ، رویای امروز تو، دختری می دیدم به روی صحنه? فرشته ای می دیدم به روی آسمان? که می رقصید و می شنیدم تماشاگران را که می گفتند: " دختره را می بینی؟ این دختر همان دلقک پیره .

اسمش یادته؟ چارلی " . آره من چارلی هستم . من دلقک پیری بیش نیستم. امروز نوبت تو است. برقص من با آن شلوار گشاد پاره پاره رقصیدم ? و تو در جامه حریر شاهزادگان می رقصی . این رقص ها ? و بیشتر از آن ? صدای کف زدنهای تماشاگران ? گاه تو را به آسمان ها خواهد برد. برو . آنجا برو اما گاهی نیز بروی زمین بیا ? و زندگی مردمان را تماشا کن.

زندگی آن رقاصگان دوره گرد کوچه های تاریک را ? که با شکم گرسنه میرقصند و با پاهایی که از بینوایی می لرزد . من یکی ازاینان بودم ژرالدین ? و در آن شبها ? در آن شبهای افسانه ای کودکی های تو ، که تو با لالایی قصه های من ? به خواب میرفتی? و من باز بیدار می ماندم در چهره تو می نگریستم، ضربان قلبت را می شمردم، و از خود می پرسیدم: چارلی آیا این بچه گربه، هرگز تو را خواهد شناخت؟

تو مرا نمی شناسی ژرالدین . در آن شبهای دور? بس قصه ها با تو گفتم ? اما قصه خود را هرگز نگفتم . این داستانی شنیدنی است‌: داستان آن دلقک گرسنه ای که در پست ترین محلات لندن آواز می خواند و می رقصید و صدقه جمع می کرد .این داستان من است . من طعم گرسنگی را چشیده ام . من درد بی خانمانی را چشیده ام  و از اینها بیشتر ? من رنج آن دلقک دوره گرد را که اقیانوسی از غرور در دلش موج می زند ? اما سکه صدقه رهگذر خودخواهی آن را می خشکاند ? احساس کرده ام.

با اینهمه من زنده ام و از زندگان پیش از آنکه بمیرند نباید حرفی زد . داستان من به کار تو نمی آید ? از تو حرف بزنیم . به دنبال تو نام من است:چاپلین . با همین نام چهل سال بیشتر مردم روی زمین را خنداندم و بیشتر از آنچه آنان خندیدند ? خود گریستم .

ژرالدین در دنیایی که تو زندگی می کنی  ? تنها رقص و موسیقی نیست .
نیمه شب هنگامی که از سالن پر شکوه تأتر بیرون میایی ? آن تحسین کنندگان ثروتمند را یکسره فراموش کن ? اما حال آن راننده تاکسی را که ترا به منزل می رساند ? بپرس ? حال زنش را هم بپرس.... و اگر آبستن بود و پولی برای خریدن لباس بچه اش نداشت ? چک بکش و پنهانی توی جیب شوهرش بگذار . به نماینده خودم در بانک پاریس دستور داده ام ? فقط این نوع خرجهای تو را? بی چون و چرا قبول کند . اما برای خرجهای دیگرت باید صورتحساب بفرستی .

گاه به گاه ? با اتوبوس ? با مترو شهر را بگرد . مردم را نگاه کن? و دست کم روزی یکبار با خود بگو :" من هم یکی از آنان هستم ." تو یکی از آنها هستی - دخترم ، نه بیشتر ،هنر پیش از آنکه دو بال دور پرواز به آدم بدهد ، اغلب دو پای او را نیز می شکند .

و وقتی به آنجا رسیدی که یک لحظه ، خود را بر تر از تماشاگرانر قص خویش بدانی ، همان لحظه صحنه را ترک کن ، و با اولین تاکسی خود را به حومه پاریس برسان . من آنجا را خوب می شناسم ، از قرنها پیش آنجا ، گهواره بهاری کولیان بوده است . در آنجا ، رقاصه هایی مثل خودت را خواهی دید . زیبا تر از تو ، چالاک تر از تو و مغرور تر از تو . آنجا از نور کور کننده ی نورافکن های تآتر " شانزلیزه " خبری نیست .
نور افکن رقاصگان کولی ، تنها نور ماه است نگاه کن ، خوب نگاه کن . آیا بهتر از تو نمی رقصند؟

اعتراف کن دخترم . همیشه کسی هست که بهتر از تو می رقصد .

همیشه کسی هست که بهتر از تو می زند .و این را بدان که درخانواده چارلی ، هرگز کسی آنقدر گستاخ نبوده است که به یک کالسکه ران یا یک گدای کنار رود سن ، ناسزایی بدهد .

من خواهم مرد و تو خواهی زیست . امید من آن است که هرگز در فقر زندگی نکنی ، همراه این نامه یک چک سفید برایت می فرستم .هر مبلغی که می خواهی بنویس و بگیر . اما همیشه وقتی دو فرانک خرج می کنی ، با خود بگو : " دومین سکه مال من نیست . این مال یک فرد گمنام باشد که امشب یک فرانک نیاز دارد ."
جستجویی لازم نیست . این نیازمندان گمنام را ? اگر بخواهی ? همه جا خواهی یافت .
اگر از پول و سکه با تو حرف می زنم ? برای آن است که ازنیروی فریب و افسون این بچه های شیطان خوب آگاهم? من زمانی دراز در سیرک زیسته ام? و همیشه و هر لحظه? بخاطر بند بازانی که از روی ریسمانی بس نازک راه می روند? نگران بوده ام? اما این حقیقت را با تو می گویم دخترم : مردمان بر روی زمین استوار? بیشتر از بند بازان بر روی ریسمان نا استوار ? سقوط می کنند . شاید که شبی درخشش گرانبهاترین الماس این جهان تو را فریب دهد .

آن شب? این الماس ? ریسمان نا استوار تو خواهد بود ? و سقوط تو حتمی است .
شاید روزی ? چهره زیبای شاهزاده ای تو را گول زند? آن روز تو بند بازی ناشی خواهی بود و بند بازان ناشی ? همیشه سقوط می کنند. دل به زر و زیور نبند? زیرا بزرگترین الماس این جهان آفتاب است و خوشبختانه ? این الماس بر گردن همه می درخشد

اما اگر روزی دل به آفتاب چهره مردی بستی ، با او یکدل باش ، به مادرت گفته ام در این باره برایت نامه ای بنویسد . او عشق را بهتر از من می شناسد. و او برای تعریف یکدلی ، شایسته تر از من است . کار تو بس دشوار است ، این را می دانم .

به روی صحنه ، جز تکه ای حریر نازک ، چیزی بدن ترا نمی پوشاند . به خاطر هنر می توان لخت و عریان به روی صحنه رفت و پوشیده تر و باکره تر بازگشت . اما هیچ چیز و هیچکس دیگر در این جهان نیست که شایسته آن باشد که دختری ناخن پایش را به خاطر او عریان کند.
برهنگی ، بیماری عصر ماست ، و من پیرمردم و شاید که حرفهای خنده دار می زنم .
اما به گمان من ، تن عریان تو باید مال کسی باشد که روح عریانش را دوست می داری .

بد نیست اگر اندیشه تو در این باره مال ده سال پیش باشد . مال دوران پوشیدگی . نترس ، این ده سال ترا پیرتر نخواهد کرد.


پیام تاریخی امام خمینی(ره) به مناسبت روز قدس

حضرت امام خمینی" ره "، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، در پیام تاریخی
خود که شانزدهم مرداد 1358 در سیزدهمین روز از ماه مبارک رمضان سال 1399
هجری قمری خطاب به مسلمانان جهان صادر کردند، چنین فرمودند:
بسم‌الله الرحمن الرحیم
من طی سالیان دراز، خطر اسرائیل غاصب را گوشزد مسلمین نمودم که اکنون، این
روزها به حملات وحشیانه خود به برادران و خواهران فلسطینی شدت بخشیده است
و به ویژه در جنوب لبنان به قصد نابودی مبارزان فلسطینی پیاپی خانه و
کاشانه ایشان را بمباران می‌کند.
من از عموم مسلمانان جهان و دولت‌های اسلامی می‌خواهم که برای کوتاه کردن
دست این غاصب و پشتیبانان آن،‌به هم بپیوندند، و جمیع مسلمانان جهان را
دعوت می‌کنم آخرین جمعه ماه مبارک رمضان را که از ایام قدر است و
می‌‌تواند تعیین کننده سرنوشت مردم فلسطین نیز باشد، به عنوان «روز قدس»
انتخاب و طی مراسمی همبستگی بین‌المللی مسلمانان را در حمایت از حقوق
قانونی مردم مسلمان فلسطین اعلام نمایند. از خداوند متعال پیروزی مسلمانان
را بر اهل کفر خواستارم.
والسلام علیکم و رحمة‌الله برکاته
روح‌الله الموسوی الخمینی (صحیفه امام، ج9، ص267)

روز جهانی قدس

همه با هم در حمایت از آرمان مردم فلسطین و تمام آزادی‌خواهان جهان، روز قدس به خیابان‌ها می‌آییم و شکوهی دیگر از همدلی و یکپارچگی را در نفی استبداد و استعمار به نمایش می‌گذاریم. ان‌شاءالله
تا در جهان ظلم هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هم هستیم.(امام خمینی(ره))

اظهارات جدید منصور ارضی

وقتی مجبور می‏شوم در مورد برخی اشخاص مطلبی بنویسم، سراسر وجودم را غم و اندوه فرا می‏گیرد، به مظلومیت اهل‏بیت اطهار(ع) می‏اندیشم و به نادانی برخی از مدعیان دوستی ایشان. یکی از این افراد، حاج منصور ارضی است که جملات قصارش در مراسم مذهبی، زبانزد خاص و عام است. او در جدیدترین اظهاراتش در شب نوزدهم ماه رمضان چنین گفته است:

دویست نفر دختر و پسر را، به مجلسی که حوضی از شراب ناب در آن تهیه شده بود، برده اند و با نوشیدن از آن، و پس از تجاوز آنها به یکدیگر و مصرف مواد مخدر به میان جمعیت آمده اند و زده اند و کشته اند.عامل اتفاق های اخیر این جوان های خام نیستند بلکه آنها رهبرانی داشته اند که قصد داشتند آبروی نظام مقدس جمهوری اسلامی را بریزند. کروبی شیخ‏الخوارج است. دسته خوارج که در زمان امیرالمومنین راهپیمایی کردند و با سلاح هایی که داشتند به جنگ با حضرت امیر پرداختند، امروز هم همان روش را در مقابل نظام اسلامی در پیش گرفته اند. با ورود ماهواره به خانه ها شرایط به گونه ای شده است که ادعای تجاوز هم برای عده ای افتخار شده است!

او هم‏چنین دعا کرده است که به زودی خبر مرگ میرحسین موسوی، خاتمی، کروبی و هاشمی رفسنجانی را بشنود! 

خدا عاقبت همه ی ما را ختم به خیر کناد.


و ما ادریک ما لیله القدر

در آستانه‏ی شب قدر هستیم. شبی که از هزار ماه برتر است. شبی که مقدرات یک سال در آن، تعیین و به خدمت ولی خدا عرضه می‏شود. شبی که باید تا صبح به مناجات با خداوند پرداخت و از او استمداد کرد. در این شب، درهای رحمت حق باز می‏گردد و بسیاری از گناهکاران آمرزیده می‏شوند. بیایید در این شب عزیز برای میهن و ملت خویش دعا کنیم و از خداوند، آمرزش گناهانمان را بخواهیم.در این شب مبارک، بیماران و درگذشتگان و اسیران دربند را از یاد نبریم و حل مشکلات همه‏ی گرفتاران را از درگاه حق طلب کنیم.

از همه‏ی دوستانم التماس دعا دارم. 

نوشتاری از علامه محمدرضا حکیمی در شناخت شب قدر



روح شهید قدوسی شاد باد

خانواده‏ی آیت الله قدوسی پس از لغو برگزاری سالگرد آن شهید بزرگوار بیانیه‏ای صادر کردند که خواندنی است. در ذیل بخشی از آن بیانیه را تقدیم می‏کنم و سپس لینک متن کامل آن را می‏گذارم:

در حالی که نام مولای متقیان بر تارک این کشور حک شده است چه اندازه از سیره او تبعیت می کنیم؟ همان سیره‌ای که در برابر درآوردن خلخالی بی‌ارزش از پای زنی غیرمسلمان فریاد سر می‌دهد. چگونه است که امروز از پس سنت هزارساله تفکر شیعی و علوی حق مردم اینگونه مورد تردید و هجوم است و متضاد با حق خداوند قلمداد می‌شود درحالیکه مولای موحدان به مالک اشتر می‌فرماید:"بدان مالک تو را به سرزمینی می‌فرستم که قبل از تو حاکمان عادل یا ظالمی بوده‌اند و مردمان در کار تو نگریسته و برای تو همان می‌گویند که تو برای حاکمان قبلی می‌گویی. همانا آنچه که می‌گویند خداوند بر زبان آنان جاری کرده و نیکوکاران را به آن بازخواست می‌کند". کجا رفت سنت هزارساله عالمان و فقیهان و دانشمندان در پاسداشت سنت حسینی امر به معروف ونهی از منکر حتی به قیمت بذل جان و اسارت خاندان نبوت و از بین رفتن حکومت و قدرت؟ چگونه است که پس از سی سال و فداکردن بزرگانی چون قدوسی و بهشتی به جای آنکه در عدالت و قضاوت الگوی دیگران باشیم، همگان ماتمزده فاجعه‌ای چون بازداشتگاه کهریزک هستند، مگر ارشاد ونهی از منکر تنها برای جوان بیچاره‌ای است که تار مویی را بیرون گذاشته ولی ما از آن استثنا هستیم؟ اگر شهید قدوسی و امثال او زنده بودند هرگز اجازه نمی‌دادند که به بهانه مصلحت وحفظ نظام این امور را تحمل کنیم. مگر در جریان فرار بنی‌صدر هنگامی که به او پیشنهاد کردند که همسر وی را دستگیر کنیم تا بنی‌صدر مجبور شود خود را تسلیم کند با شدت و قاطعیت در مقابل آن ایستادگی نکرد؟
ایستادگی آن شهید بزرگوار بر طریقه عدالت علوی و حق مردم از هر قشر و گروهی، تا آنجا بود که در مقابل فشار افراطیون و متعصبین در مصاحبه تلویزیونی برآشفت و گفت اگر مرا هم به مسلسل ببندید تسلیم نخواهم شد.
این دادستان کل انقلاب بود که با دیدن خانواده یک زندانی، خواب از چشمانش ربوده می‌شد. بزرگان ما که داعیه تربیت و مربی‌گری داشتند اینگونه بودند. اکنون ما چگونه‌ایم و نسل جوان و نوجوان ما داعیه‌داران تربیت و هدایت را چگونه می‌بینند؟ اکنون نسل جدیدی از جوانان و نوجوانان به میدان آمده است که کارنامه همه ما را به بوته نقد کشیده، میدان عمل را قبضه کرده و بردستورات ما توقف نخواهد کرد. این نسل بجای کلام و شعار بدنبال کارنامه عملی ماست. مبادا که این نسل، پرچم دیانت و صداقت برافرازد اما ما توجیه‌گر ناراستی‌ها باشیم. باید تا دیر نشده و فرصت از دست نرفته به خود آییم و سقف توهم و خودشیفتگی را بشکافیم و طرحی نو در اندازیم.
متن کامل بیانیه

سالروز ولادت امام حسن مجتبی(ع) مبارک باد

چهل حدیث از امام حسن بن علی(ع) تقدیم می‏شود:

1- نصیحت از سر اخلاص
« أَیُّهَا النّاسُ إِنَّهُ مَنْ نَصَحَ لِلّهِ وَ أَخَذَ قَوْلَهُ دَلیلاً هُدِىَ لِلَّتى هِىَ أَقْوَمُ وَ وَفَقَّهُ اللّهُ لِلرَّشادِ وَ سَدَّدَهُ لِلْحُسْنى فَإِنَّ جارَاللّهِ آمِنٌ مَحْفُوظٌ وَ عَدُوَّهُ خائِفٌ مَخْذُولٌ، فَاحْتَرِسُوا مِنَ اللّهِ بِکَثْرَةِ الذِّکْرِ.»
هان اى مردم! کسى که براى خدا نصیحت کند و کلام خدا را راهنماى خود گیرد، به راهى پایدار رهنمون شود و خداوند او را به رشد و هدایت موفّق سازد و به نیکویى استوار گرداند، زیرا پناهنده به خدا در امان و محفوظ است و دشمن خدا ترسان و بىیاور است و با ذکر بسیار خود را از [معصیت خداى] بپایید.
2- شناخت هدایت
« وَ اعْلَمُوا عِلْمًا یَقینًا أَنـَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا التُّقى حَتّى تَعْرِفُوا صِفَةَ الْهُدى، وَ لَنْ تُمَسِّکُوا بِمیثاقِ الْکِتابِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى نَبَذَهُ وَ لَنْ تَتْلُوَا الْکِتابَ حَقَّ تِلاوَتِهِ حَتّى تَعْرِفُوا الَّذى حَرَّفَهُ، فَإِذا عَرَفْتُمْ ذلِکَ عَرَفْتُمُ الْبِدَعَ وَ التَّکَلُّفَ وَ رَأَیْتُمْ الْفِرْیَةَ عَلَى اللّهِ وَ التَّحْریفَ وَ رَأَیْتُمْ کَیْفَ یَهْوى مَنْ یَهْوى.»

به یقین بدانید که شما هرگز تقوا را نشناسید تا آن که صفت هدایت را بشناسید، و هرگز به پیمان قرآن تمسّک پیدا نمىکنید تا کسانى را که دورش انداختند بشناسید، و هرگز قرآن را چنان که شایسته تلاوت است تلاوت نمىکنید تا آنها را که تحریفش کردند بشناسید، هر گاه این را شناختید بدعتها و بر خود بستن ها را خواهید شناخت و دروغ بر خدا و تحریف را خواهید دانست و خواهید دید که آن که اهل هوى است چگونه سقوط خواهد کرد.
3- فاصله میان حقّ و باطل
« بَیْنَ الْحَقِّ وَ الْباطِلِ أَرْبَعُ أَصابِعَ، ما رَأَیْتَ بِعَیْنَیْکَ فَهُوَ الْحَقُّ وَ قَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْکَ باطِلاً کَثیرًا.»

بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت فاصله است، آنچه با چشمت بینى حقّ است و چه بسا با گوش خود سخن باطل بسیارى را بشنوى.
4- آزادى و اختیار انسان
« مَنْ أَحالَ الْمَعاصِىَ عَلَى اللّهِ فَقَدْ فَجَرَ، إِنَّ اللّهَ لَمْ یُطَعْ مَکْرُوهًا وَ لَمْ یُعْصَ مَغْلُوبًا وَ لَمْ یُهْمِلِ الْعِبادَ سُدًى مِنَ الْمَمْلَکَةِ، بَلْ هُوَ الْمالِکُ لِما مَلَّکَهُمْ وَ القادِرُ عَلى ما عَلَیْهِ أَقْدَرَهُمْ، بَلْ أَمَرَهُمْ تَخْییرًا وَ نَهاهُمْ تَحْذیرًا.»

هر که گناهان را به خداوند نسبت دهد، به تحقیق، فاجر و نابکار است. خداوند به زور اطاعت نشود، و در نافرمانى مغلوب نگردد، او بندگان را مهمل و سرِخود در مملکت وجود رها نکرده، بلکه او مالک هر آنچه آنها را داده و قادر بر آنچه آنان را توانا کرده است مىباشد، آنان را فرمان داده تا به اختیار خودشان آن را بپذیرند و نهیشان نموده تا به اختیار خود بر حذر باشند.
5- زهد و حلم و درستى
« قیلَ لَهُ(علیه السلام) مَا الزُّهْدُ؟قالَ: أَلرَّغْبَةُ فِى التَّقْوى وَ الزَّهادَةُ فِى الدُّنْیا. قیل: فَمَا الْحِلْمُ؟ قالَ کَظْمُ الْغَیْظِ وَ مَلْکُ النَّفْسِ. قیلَ مَا السَّدادُ؟ قالَ: دَفْعُ الْمُنْکَرِ بِالْمَعْرُوفِ.»

از حضرت امام حسن مجتبى(علیه السلام) پرسیده شد که زهد چیست؟فرمود: رغبت به تقوا و بىرغبتى در دنیا. سؤال شد حلم چیست؟ فرمود: فرو بردن خشم و تسلّط بر نفس. سؤال شد سداد و درستى چیست؟ فرمود: برطرف نمودن زشتى به وسیله خوبى.
6- تقوا
« أَلتَّقْوى بابُ کُلِّ تَوْبَة وَ رَأْسُ کُلِّ حِکْمَة وَ شَرَفُ کُلِّ عَمَل

بِالتَّقْوى فازَ مَنْ فازَ مِنَ الْمُتَّقینَ.»
تقوا و پرهیزکارى سرآغاز هر توبه اى، و سرّ هر حکمتى، و شرف و بزرگى هر عملى است، و هر که از با تقوایان کامیاب گشته به وسیله تقوا کامیاب شده است.
7- خلیفه به حقّ
« إِنَّمَا الْخَلیفَةُ مَنْ سارَ بِسیرَةِ رَسُولِ اللّهِ(صلى الله علیه وآله وسلم) وَ عَمِلَ بِطاعَةِ اللّهِ وَ لَعَمْرى إِنّا لاََعْلامُ الْهُدى وَ مَنارُ التُّقى.»

خلافت فقط از آنِ کسى است که به روش رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)برود، و به طاعتِ خدا عمل کند، و به جان خودم سوگند که ما اهل بیت نشانه هاى هدایت و جلوه هاى پرفروغ پرهیزگارى هستیم.
8 - حقیقت کرم و دنائت
« قیلَ لَهُ(علیه السلام): مَا الْکَرَمُ؟قالَ: أَلاِْبْتِداءُ بِالْعَطِیَّةِ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ وَ إِطْعامُ الطَّعامِ فِى الَْمحَلِّ. قیلَ فَمَا الدَّنیئَةُ؟ قالَ: أَلنَّظَرُ فِى الْیَسیرِ وَ مَنْعُ الْحَقیرِ.»

از امام مجتبى سؤال شد: کرم چیست؟فرمود: آغاز به بخشش نمودن پیش از درخواست نمودن و اطعام نمودن در وقت ضرورت و قحطى. سؤال شد: دنائت و پستى چیست؟ فرمود: کوچک بینى و دریغ از اندک.
9- مشورت مایه رشد و هدایت
« ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إِلاّ هُدُوا إِلى رُشْدِهِمْ.»

هیچ قومى با همدیگر مشورت نکنند، مگر آن که به رشد و کمالشان هدایت شوند.
10- لئامت و پستى
« أَللُّؤْمُ أَنْ لا تَشْکُرَ النِّعْمَةَ.»

پستى آن است که شکر نعمت را نکنى.
11- بدتر از ننگ و زبونى
« أَلْعارُ أَهْوَنُ مِنَ النّارِ.»

ننگ و زبونى بهتر از دوزخ رفتن است.
12- رفیق شناسى
« قالَ الْحَسَن(علیه السلام) لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَىَّ لا تُواخِ أَحَدًا حَتّى تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ فَإِذَا اسْتَنْبطْتَ الْخُبْرَةَ وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ فَآخِهِ عَلى إِقالَةِ الْعَثْرَةِ وَ الْمُواساةِ فِى الْعُسْرَةِ.»

امام حسن(علیه السلام) به یکى از فرزندانش فرمود: اى پسرم! با احدى برادرى مکن تا بدانى کجاها مىرود و کجاها مىآید، و چون از حالش خوب آگاه شدى و معاشرتش را پسندیدى با او برادرى کن به شرط این که معاشرت، بر اساس چشم پوشى از لغزش و همراهى در سختى باشد.
13- کار با توکّل
« لا تُجاهِدِ الطَّلَبَ جِهادَ الْغالِبِ وَ لا تَتَّکِلْ عَلَى الْقَدَرِ إِتَّکالَ المُسْتَسْلَمِ.»

چون شخص پیروز در طلب مکوش، و چون انسان تسلیم شده به قَدَر اعتماد مکن [بلکه با تلاش پیگیر و اعتماد و توکّل به خداوند، کار کن].
14- خویشاوند و بیگانه واقعى
« أَلْقَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَ إِنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَ الْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ المَوَدَّةُ وَ إِنْ قَرُبَ نَسَبُهُ.»
خـویشاونـد کسـى است کـه دوستـى و محبّت، او را نـزدیک کرده باشد و اگـر چـه نـژادش دور بـاشد.
و بیـگانـه کسـى است کـه از دوستـى و محبّت به دور است و گرچه نژادش نزدیک باشد.
15- اعتماد به مقدَّرات الهى
« مَنِ اتَّکَلَ عَلى حُسْنِ الاِْخْتِیارِ مِنَ اللّهِ لَهُ لَمْ یَتَمَنَّ أَنـَّهُ فى غَیْرِ الْحالِ الَّتى إِخْتارَهَا اللّهُ لَهُ.»

هر که به نیک گزینى خداوند دلگرم باشد، آرزو نمىکند در وضعى جز آنچه خدا برایش برگزیده، باشد.
16- آثار رفت و آمد در مسجد
« مَنْ أَدامَ الاِْخْتِلافَ إِلَى الْمَسْجِدِ أَصابَ إِحْدى ثَمان:آیَةً مُحْکَمَةً وَ أَخًا مُسْتَفادًا وَ عِلْمًا مُسْتَطْرَفًا وَ رَحْمَةً مُنْتَظِرَةً وَ کَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَى الهُدى أَوْ تَرُدُّهُ عَنْ رَدًى وَ تَرْکَ الذُّنُوبِ حَیاءً أَوْ خَشْیَةً.»

هر که پیوسته به مسجد رود به یکى از این هشت فایده مىرسد:1ـ نشانه اى استوار (فهم آیات الهى)،2ـ دوستى قابل استفاده،3ـ دانشى تازه،4ـ رحمتى مورد انتظار،5ـ سخنى که به راه راستش کشد،6ـ یا سخنى که او را از پستى برهاند،7ـ و ترک گناهان به خاطر شرم از خدا،8ـ یا ترک گناهان به خاطر خوف از خدا.
17- بهترین چشم و گوش و دل
« إِنَّ أَبْصَرَ الأَبـْصارِ ما نَفَذَ فِى الخَیْرِ مَذْهَبُهُ، وَ أَسْمَعُ الاَْسـْماعِ ما وَعَى التَّذْکیرَ وَ انْتَفَعَ بِهِ، أَسْلَمُ الْقُلُوبِ ما طَهُرَ مِنَ الشُّبُهاتِ.»

همانا بیناترین دیده ها آن است که در طریق خیر نفوذ کند، و شنواترین گوشها آن است که پند و اندرز را در خود فرا گیرد و از آن سود برد، سالمترین دلها آن است که از شبهه ها پاک باشد.
18- تزکیه در پرتو عبادت
« إِنَّ مَنْ طَلَبَ الْعِبادَةَ تَزَکىّ لَها، إِذا أَضَرَّتِ النَّوافِلُ بِالْفَریضَةِ فَارْفَضُوها.»

به راستى هر که عبادت را به خاطر عبادت طلب کند خود را تزکیه نمودهاست. هر گاه مستحبّات به واجبات زیان رساند آن را ترک کنید.
19- عاقل خیرخواه
« لا یَغُشُّ الْعاقِلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ.»

عاقل و خردمند به کسى که از او نصیحت و اندرز خواهد، خیانت نکند.
20- ارزش دادن به آثار عبادت
« إِذا لَقِىَ أَحَدُکُمْ أَخاهُ فَلْیُقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.»

هر گاه یکى از شما برادر خود را ملاقات کند، باید که محلّ نور پیشانى (یعنى محلّ سجده) او را ببوسد.
21- امید و پشتکار
« وَ اعْمَلْ لِدُنْیاکَ کَأَنـَّکَ تَعیشُ أَبَدًا، وَ اعْمَلْ لاِخِرَتِکَ کَأَنـَّکَ تَمُوتُ غَدًا، وَ إِذا أَرَدْتَ عِزًّا بِلا عَشیرَة، وَ هَیْبَةً بِلا سُلْطان فَاخْرُجْ مِنْ ذُلِّ مَعْصِیَةِ اللّهِ إِلى عِزِّ طاعَةِ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ.»

براى دنیایت چنان کار کن که گویا همیشه زندگى مىکنى، و براى آخرتت به گونه اى کارکن که گویا فردا خواهى مُرد، و اگر عزّتى بدون بستگان و شکوهى بدون سلطنت خواهى، از معصیت و نافرمانى خدا به طاعت و فرمانبرى خداوند عزّوجلَّ درآى.
22- نشانه هاى مکارم اخلاق
« مَکارِمُ الاَْخْلاقِ عَشَرَةٌ: صِدْقُ اللِّسانِ وَ صِدْقُ الْبَأْسِ وَ إِعْطاءُ السّائِلِ وَ حُسْنُ الخُلْقِ وَ الْمُکافاتُ بِالصَّنائِعِ وَ صِلَةُ الرَّحِمِ وَ التَّذَمُّمُ عَلَى الْجارِ، وَ مَعْرِفَةُ الْحَقِّ لِلصّاحِبِ وَ قِرْىُ الضَّیْفِ وَ رَأْسُهُنَّ الْحَیاءُ.»

مکارمو فضائل اخلاق ده چیز است:1 ـ راستگویى، 2 ـ راستگویى در وقت سختى و گرفتارى، 3 ـ بخشش به سائل، 4 ـ خوش خُلقى، 5 ـ پاداش در مقابل کارها و ابتکارات، 6 ـ پیوند با خویشان، 7 ـ حمایت از همسایه، 8 ـ حق شناسى درباره دوست و رفیق، 9 ـ میهمان نوازى، 10 ـ و در رأس همه اینها شرم و حیاست.
23- پرهیز از تملّق و بدگویى
« قالَ(علیه السلام) لِرّجُل : إِیّاکَ أَنْ تَمْدَحَنِى فَأَنـَا أَعْلَمُ بِنَفْسِى مِنْکَ أَوْتُکَذِّبَنِى فَإِنَّهُ لا رَأْىَ لِمَکْذُوب أَوْتَغْتابَ عِنْدِى أَحَدًا.»

امام به شخصى فرمود : مبادا مرا ستایش کنى، زیرا من خود را بهتر مىشناسم، یا مرا دروغگو شمارى، زیرا دروغگو اندیشه و عقیده [ثابتى] ندارد، یا کسى را نزد من بدگویى نمایى.
24- عوامل هلاکت آدمى
هَلاکُ النّاسِ فى ثَلاث: أَلْکِبْرُ، أَلْحِرْصُ، أَلْحَسَدُ.
أَلْکِبْرُ بِهِ هَلاکُالدّینِ وَ بِهِ لُعِنَ إِبْلیسُ.
أَلْحِرْصُ عَدُوُّ النَّفْسِ وَ بِهِ أُخْرِجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ.
أَلْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ وَ بِهِ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ.

هلاکت و نابودى مردم در سه چیز است:کبر، حرص، حسد.
تکبّر که به سبب آن دین از بین مىرود و به واسطه آن، ابلیس، مورد لعنت قرار گرفت.
حرص که دشمن جان آدمى است وبه واسطه آن آدم از بهشت خارج شد.
حسد که سررشته بدى است و به واسطه آن قابیل، هابیل را کشت.
25- تقوا و تفکّر
« أُوصیکُمْ بِتَقْوَى اللّهِ وَ إِدامَةُ التَّفَکُّرِ فَإِنَّ التَّفَکُّرَ أَبُو کُلِّ خَیْر وَ أُمُّهُ.»

شما را به پرهیزگارى و ترس از خدا و ادامه تفکّر و اندیشه سفارش مىکنم، زیرا که تفکّر و اندیشه، پدر و مادر تمام خیرات است.
26- شستشوى دستها قبل و بعد از غذا
« غَسْلُ الْیَدَیْنِ قَبْلَ الطَّعامِ یُنْفِى الْفَقْرَ وَ بَعْدَهُ یُنْفِى الْهَمَّ.»

شستن دستها پیش از غذا، فقر را از بین مىبرد و بعد از غذا، غم و اندوه را مىزداید.
27- دنیا، سراى عمل
« أَلنّاسُ فی دارِ سَهْو وَغَفْلَة یَعْمَلُونَ وَ لا یَعْلَمُون فَإِذا صارُوا إِلى دارِ الاْخِرَةِ صارُوا إِلى دارِ یَقین یَعْلَمُونَ وَ لا یَعْمَلُونَ.»

مردم در این دنیا در سراى بىخبرى و غفلت به سر مىبرند، کار مىکنند و نمىدانند. وقتى که به سراى آخرت رفتند، به خانه یقین مىرسند، آن گاه است که مىدانند، ولى دیگر کار نمىکنند.
28- همراهى با مردم
« صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحِبُّ أَنْ یُصاحِبُوکَ.»

چنان با مردم مصاحبت داشته باش که خود دوست دارى به همان گونه با تو مصاحبت کنند.
29- عقاب و ثواب مضاعف
« وَ اللّهِ إِنّى لاََخافُ أَنْ یُضاعَفَ لِلْعاصى مِنَّا الْعَذابُ ضِعْفَیْنِ وَ أَرْجُوا أَنْ یُؤْتِىَ الُْمحْسِنَ مِنّا أَجْرَهُ مَرَّتَیْنِ.»

به خدا قسم من ترس از آن دارم که عذاب گناهکاران از ما اهل بیت دو چندان گردد، و امید آن را دارم که نیکوکار از ما اهل بیت نیز پاداشش دو برابر باشد.
30- نقش عقل، همّت و دین
« لا أَدَبَ لِمَنْ لا عَقْلَ لَهُ، وَ لا مُرُوَّةَ لِمَنْ لاهِمَّةَ لَهُ، وَ لا حَیاءَ لِمَنْ لا دینَ لَهُ.»

کسى که عقل ندارد، ادب ندارد و کسى که همّت ندارد، جوانمردى ندارد و کسى که دین ندارد، حیا ندارد.
31- تعلیم و تعلّم
« عَلِّمِ النّاسَ عِلْمَکَ وَ تَعَلَّمْ عِلْمَ غَیْرِکَ.»

مردم را با دانشت، دانش بیاموز و خود نیز دانش دیگران را فراگیر.
32- روى آوردن به چه کسى؟
« لا تَأْتِ رَجُلاً إِلاّ أَنْ تَرْجُوَ نَوالَهُ أَوْ تَخافَ بَأْسَهُ أَوْ تَسْتَفیدَ مِنْ عِلْمِهِ أَوْ تَرْجُوَ بَرَکَتَهُ وَ دُعائَهُ أَوْ تَصِلَ رَحِمًا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ.»

نزد کسى مرو، مگر آن که به بخشش او امیدوار، یا از قدرتش بیمناک، یا از دانشش بهره مند، یا به برکت و دعایش امیدوار باشى، یا آن که بین تو و او پیوند خویشاوندىاى باشد.
33- عقل و جهل
« لا غِنى أَکْبَرُ مِنَ الْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ مِثْلُ الْجَهْلِ وَ لا وَحْشَةَ أَشَدُّ مِنَ الْعُجْبِ، وَ لا عَیْشَ أَلَذُّ مِنْ حُسْنِ الْخُلْقِ.»

هیچ بىنیازىاى بزرگتر از عقل و هیچ فقرى مانند جهل و هیچ وحشتى سختتر از خودپسندى و هیچ عیشى لذّت بخشتر از خوش اخلاقى نیست.
34- على(علیه السلام)، دروازه ایمان
« إِنَّ عَلِیًّا بابٌ مَنْ دَخَلَهُ کانَ مُؤْمِنًا وَ مَنْ خَرَجَ مِنْهُ کانَ کافِرًا.»

على(علیه السلام) دروازه ایمان است، هر که داخل آن شد مؤمن و هر که خارج از آن شد کافر است.
35- حقّ اهل بیت
« وَ الَّذى بَعَثَ مُحَمَّدًا بِالْحَقِّ لا یَنْتَقِصُ أَحَدٌ مِنْ حَقِّنا إِلاّ نَقَصَهُ اللّهُ مِنْ عَمَلِهِ.»

قسم به خدایى که محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) را به حقّ برانگیخت، هیچ کس از حقّ ما اهل بیت چیزى را کم نکند، مگر آن که خداوند از عملش چیزى را کم گرداند.
36- اوّل سلام، آن گاه کلام
« مَنْ بَدَأَ بِالْکَلامِ قَبْلَ السَّلامِ فَلا تُجیبُوهُ.»

کسى که پیش از سلام کردن، آغاز به سخن گفتن نماید، جوابش را ندهید!
37- نیکى و پرسش؟
« أَلشُّرُوعُ بِالْمَعْرُوفِ وَ الاِْعْطاءُ قَبْلَ السُّؤالِ مِنْ أَکْبَرِ السُّؤْدَدِ.»

آغاز نمودن به نیکى و بذل و بخشش، پیش از درخواست نمودن، از بزرگترین شرافتها و بزرگىهاست.
38- فراگیرى و کتابت دانش
« تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطیعُوا حِفْظَهُ فَاکْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فى بُیُوتِکُمْ.»

دانش را فرا گیرید و اگر توانِ حفظ کردنش را ندارید آن را بنویسید و در خانههایتان بگذارید.
39- دعاى مستجاب
« أَنـَا الضّامِنُ لِمَنْ لَمْ یَهْجِسْ فى قَلْبِهِ إِلاَّ الرِّضا أَنْ یَدْعُوَ اللّهَ فَیُسْتَجابُ لَهُ.»

کسى که در قلبش جز رضا و خشنودى خدا خطور نکند، چون خدا را بخواند، من ضامن اجابت دعاى او هستم.
40- عبادت و پرستش
« مَنْ عَبَدَ اللّهَ عَبَّدَ اللّهُ لَهُ کُلَّ شَىْء.»

کسى که خدا را اطاعت و عبادت کند، خداوند همه چیز را مطیع او گرداند.
 به نقل از سایت آیت الله سیدان

التماس دعا


امام خمینی(ره) و شرایط یک وزیر

امام خمینی (ره) همواره شاخصه‌هایی در مورد وزرای شایسته را مدنظر داشتند که در سخنرانی‌های متعدد خویش به آن تاکید ورزیدند.

«فردا» در بازخوانی اندیشه های معمار انقلاب اسلامی ایران، در چهارمین بازخوانی تاریخی خود به بررسی رهنمودهای امام راحل (ره) درباره شاخصه‌های یک وزیر می‌پردازد.

بر اساس صفحه 370 جلد 19 صحیفه امام، حضرت امام خمینی (ره) می‌فرمایند:« رئیس جمهور محترم باید توجّه داشته باشند که در پیشگاه مقدّس حق ّ جل ّ و علا واقع است و آنچه بر او از خطرات قلبی و تمایلات سرّی تا اعمال معلن و مخفی می گذرد، در حضور حق ّ است و چیزی را نتوان از او - جل ّ و علا- پنهان کرد، هرچند از خلق خدا پنهان باشد و باید توجه نمایند که در مقامی هستند که یک جمله او گاهی مومنی را ساقط کرده و متعهّدی را از بین می برد و یا غیر صالحی را به مقامی که شایستا آن نیست می رساند.»

ایشان می‌افزایند:«گاهی یک سخنرانی او، جمهوری اسلامی و کشور را نور می بخشد و گاهی بعکس. مقام خطیر است و خطر بزرگ، به خدا باید پناه برد و از او استمداد کرد.»

ایشان خطاب به «همه دست اندرکاران، بوِیژه رئیس‌جمهور» توصیه می‌کنند که باید از «چاپلوسان دغلباز و زبان بازان حیله گر برحذر باشند و مشاوران خود را از اشخاص سابقه دار که تعهّدشان قبل از انقلاب مشهود بوده است، انتخاب کنند. بسا که منحرفان و منافقان، خود را با ظاهری آراسته به تقوا جا بزنند و با دست ما به اسلام و کشور اسلامی صدمه زنند.»

بر اساس صفحه 369 جلد 19 صحیفه امام، حضرت امام خمینی(ره) در ادامه بیانات خود در مورد بی‌توجهی به کارآمدی وزرا و توجه به رفاقت با رئیس دولت می‌افزایند:« اگر چنانچه انسان دنبال این باشد که حالایی که من رئیس دولت هستم، بروم دنبال رفقایی که همراه من هستند، کارآمد باشند یا نباشند، به این کار نداشته باشد، بداند که این کار، کار شیطانی است.»

معمار انقلاب اسلامی ایران در مورد رئیس‌جمهور نیز می‌فرمایند:«رئیس‌جمهور هم اگر دنبال این باشد که وزرایی تعیین بکند، معرفی بکند که آن وزرا فرمانبردار خودش باشند، نه فرمانبردار اسلام، آن هم بداند که این کار، کار شیطان است، کار انسان متعهد نیست - و هریک از ما. این یک مسئله معیاری است برای همه، که اگر چنانچه واقعاً متعهد است، فرقی نکند که حالامن وزیرم، یا اینکه وکیل هستم، یا اینکه کار دیگر از من می آید، یک کار دیگر، هرچه شد؛ من برای اسلام می خواهم کار بکنم و می دانید که الان ما احتیاج داریم؛ مملکت ما احتیاج به خدمتگزار دارد؛ احتیاج دارد که اشخاص فهمیم، اشخاص فعال در این کشور خدمت بکنند.»

ایشان در پایان فرمایشات خود می‌فرمایند:«و ما مورد هجوم همه آن جاها هستیم، همه کسانی که بدخواه اسلام هستند، هستیم. بنابراین، فکر ما این معنا باشد که افرادی باشند که برای اسلام خدمت می کنند، نه افرادی باشند که برای من خدمت می کنند. این در دولت هست و در رئیس جمهور هست و در قوا قضائیه هست و همه جا هست. آنهایی که انتخاب می خواهند بکنند، توجه به این، باید همیشه نصب العین این باشد، والاّ انسان به خطا وارد می شود.»
به نقل از تابناک

به یاد امام موسی صدر

سی و یک سال پیش در چنین روزی، امام موسی صدر در لیبی ربوده شد. زندگی‏نامه‏ی آن شهید بزرگوار را در این لینک بخوانید. مایه‏ی شرمساری است که دولت ما پس از این مدت طولانی، نه تنها سرنوشت آن سید مظلوم را معلوم نکرده است، بلکه با قذافی ارتباط دوستانه نیز برقرار می‏کند.

 

اللهم فک کل اسیر


یادی از مرحوم ذبیحی

بعضی آثار فرهنگی و هنری در میان یک قوم یا ملت، ماندگار می‏مانند و گذر زمان از ارزش و قدر آنها نمی‏کاهد. مثلاً نوای ربنا و مثنوی افشاری استاد شجریان و اذان مرحوم موذن‏زاده اردبیلی را می‏توان نام برد. یکی از مفاخر معاصر ایران، مرحوم سید جواد ذبیحی است که نسل جوان، کمتر نام او را شنیده‏اند. مناجاتها و نغمه‏های خوش آن مرحوم در رادیو ایران، با خاطره‏های سحر ماه رمضان در هم آمیخته ‏است. برای آنکه در این ماه مبارک، یادی از آن مرحوم کرده باشم، سه لینک را برای دانلود برخی نغمات آن مرحوم در ذیل می‏آورم. التماس دعا

اذان مرحوم ذبیحی

ربنای مرحوم ذبیحی

علی یا علی، از مرحوم ذبیحی